داستان دربارهی دو دوست به نام آبی کوچولو و زرد کوچولو است که باهم بازی میکنند، به هم مهر میورزند و از هم تأثیر میپذیرند. آبی کوچولو و زرد کوچولو آنقدر تحت تأثیر دوستیشان قرارگرفتهاند که رنگشان سبز (ترکیب دو رنگ آبی و زرد) میشوند. دوستان کوچولو آنقدر تغییر کردهاند که پدر و مادرهایشان آنها را نمیشناسند؛ اما زمانی که والدین میفهمند چه اتفاقی افتاده خیالشان راحت میشود و از بازی بچههایشان استقبال میکنند. داستان درباره دوستیها و هیجان و وابستگی برخی کودکان به دوستانشان است. نخستین تجربههای دوستی کودکانه تأثیرگذار و پراحساساند. گاهی اوقات دوستیها تا حدی پیش میروند که شخصیت کودکان تحت تأثیر قرار میگیرد و فردیت آنها تحت تأثیر قرار میگیرد. داستان در لایههای دیگرش به اهمیت پذیرفته شدن توسط والدین میپردازد و نشان میدهد هرچقدر هم دوستی و عشق بین دو دوست قوی باشد، پذیرفته و دوست داشته نشدن توسط والدین آنقدر غمناک و دردآور است که تمام تأثیرات خوشایند دوستی در بیرون از خانواده را از بین میبرد. کودکان در این داستان در دنیای بزرگسالان عاملیت دارند و میتوانند تجربیات آنها را هم تعالی بخشند. مادر و پدرها هم در تجربه مهر و دوستی با کودکی دوست فرزندشان است و پدر و مادر او کمی سبز میشوند و محبت و دوستی آنها را تجربه میکنند. در این داستان هر لکه رنگ یک شخصیت است و داستان با تصاویر اکسپرسیونیستی (سبکی هنری که در آن احساسات و حالتهای عاطفی انتزاعی هرچه روشنتر به نمایش گذاشته میشود)، احساس و هیجانات کودکان را به تصویر کشیده و دوستی و تفاوتها را نشان میدهد. در این داستان علاوه بر نمایش نخستین تجربههای دوستی مستقل از حضور والدین و تأثیرات آن روی کودکان، رنگها و ترکیب آنها هم آموزش داده میشود. کودکان در قسمتی از داستان توسط والدینشان شناخته نمیشوند و رانده میشوند. آبی کوچولو و زرد که کوچولو که حالا هر دو سبز شدهاند، گریه میکنند و غمگین میشوند و در غم میتوانند به خود اصلیشان تبدیل شوند تا دوباره توسط پدر و مادرشان شناخته شوند. این داستان برای کودکان بالای سه سال با همراهی والدین و مربیان می تواند مناسب باشد.
آبی کوچولو و زرد کوچولو دو دوست هستند که از بازی باهم لذت میبرند. آنها با دیگر دوستانشان به مدرسه میروند، قایم باشک و عمو زنجیرباف بازی میکنند و در حیاط جستوخیز میکنند. یک روز آبی کوچولو در نبود مادرش پیش زرد میرود. آنها از خوشحالی یکدیگر را بغل میکنند و به رنگ سبز درمیآیند. شروع به دویدن و بازی کردن میکنند و وقتی به خانههایشان برمیگردند، پدر و مادرهایشان آنها را نمیشناسند چون آنها سبز شدهاند. آنها گریه میکنند و با اشکهایشان دوباره به شکل اول خود برمیگردند. وقتی باز به خانه آبی کوچولو برمیگردند، پدر و مادر آبی کوچولو خوشحال میشوند و آبی کوچولو را بغل میکنند. بعد زرد کوچولو را بغل میکنند و سبز میشوند. آنوقت خانوادهها میفهمند چه اتفاقی افتاده و پیش پدر و مادر زرد کوچولو میروند تا داستان را بگویند. پدر مادرها هم یکدیگر را در آغوش میکشند و کمی سبز میشوند و بچهها تا وقت شام بازی میکنند.
این اثر کلاسیک، از نمونههای بسیار موفق کتابهای تصویری برای کودکان است. نمونهای استثنایی که به شکلی نمادگرایانه و با استفاده از تصاویری کاملاً انتزاعی، داستانی فانتزی را برای کودکان روایت میکند. آبی کوچولو و زرد کوچولو که در ظاهر صرفاً لکههایی رنگی هستند، درواقع نمادی از دو دوست هستند که شخصیتهای مستقلی دارند و به بازی و کارهای روزمره زندگی میپردازند و موقعیتهایی را به وجود میآورند. تصاویر ساده هستند. شخصیتها و فضاسازیها همگی به شکلی انتزاعی و بهصورت کلاژهایی از لکههای کوچک و بزرگ رنگی ساختهشدهاند. از رنگها استفادهی نمادین شده است. ترکیببندی، چیدمان و تناسبات این لکههاست که جزییات روایت را به مخاطب منتقل میکنند. سهیم شدن این کتاب با کودکان تجربهای نو و لذتبخش است و درک بصری و انتزاعی او را به چالش میکشد.
- اگر شما بهجای آبی کوچولو و زرد کوچولو بودید که سبز شده بودند و توسط پدر و مادرشان شناخته نمیشدند، چهکارهایی میتوانستید بکنید و چه گفتگوهایی میتوانستید انجام بدهید تا پدر و مادر شما را بشناسند و بفهمند چه اتفاقی افتاده؟ - شما ترکیب چه رنگهای دیگری را میشناسید؟ - آیا شما دوست صمیمی دارید که خیلی دوستش داشته باشید؟