داستان دربارهی یک پدربزرگ و مادربزرگ است که باغچهی شلغم دارند و میخواهند برای نوهشان یک شلغم از خاک بیرون بکشند و برای او آش بپزند. شلغم خیلی سفت است و بابا سفیده از مامان سفیده هم کمک میگیرد. مامان سفیده از نوه کوچولو، نوه کوچولو از هاپو و هاپو از گربه کمک میگیرد تا بالاخره با کمک همه شلغم از خاک بیرون میآید. داستان نسخهی بازنویسی شدهی یک داستان از ادبیات عامه است و مفهوم همکاری و تلاش را بهخوبی نشان میدهد؛ ارتباط پدربزرگ و مادربزرگ را صمیمی و گرم روایت میکند و همچنین توجه به حیوانات و مؤثر نشان دادن کمک آنها در بیرون آوردن شلغم از نکات قابلتوجه در داستان است. صفحات کتاب به نحوی برش داده شده که اضافه شدن هرکدام از شخصیتهای داستان به نفرات قبلی را به شکل دوبعدی نشان میدهد. همچنین عروسکهای کاغذیِ شخصیتهای داستان در داخل کتاب قرار دادهشدهاند که دست و پای متحرک دارند و برای کودکان این امکان را فراهم میکنند که با آنها داستان کتاب را نمایش بدهند. جملات کوتاه و تکرارشونده در داستان امکان ارتباط و یادگیری آن را برای کودکان کوچکتر آسان میکند. داستان حسی مطبوع نسبت به شلغم و آش شلغم ایجاد میکند که خوراکی مفیدی برای کودکان است.
مامان سفیده و بابا سفیده یک باغچهی شلغم دارند. نوه کوچولوی آنها که مهمانشان شده خیلی دلش آش شلغم میخواهد، اما بابا سفیده هر چه زور میزند شلغم از خاک بیرون نمیآید. از مامان سفیده کمک میگیرد، اما باز هم شلغم بیرون نمیآید. مامان سفیده، بابا سفیده و نوه کوچولو هر سه با هم تلاش میکنند، اما باز هم موفق نمیشوند. نوه کوچولو از هاپو هاپ هاپو کمک میخواهد. هاپو، میو می میو را صدا میزتد و آنوقت پنجتایی شلغم را میکشند و یکهو شلغم میپرد بیرون. همگی خوشحال میشوند، دیگ آش را بار میگذارند و همگی از خوردن آش خوشمزه لذت میبرند.
این کتاب که باهدف آشنایی کودکان با ساخت عروسکهای نمایشی تولیدشده است؛ سعی داشته تا با به تصویر کشیدن شخصیتهای عروسکی حس و حال فضای نمایش را با روی هم قرارگرفتن تصاویر نشان دهد که از این نظر تا حدودی به هدفش نزدیک شدهاست. شخصیتپردازیها جالب و دوستداشتنیاند، ولی طراحیها ضعیف است و تصویرگر نتوانسته کنشها را بهخوبی نشان دهد و در برخی از صفحهها وضعیت دستهای شخصیتها مشخص نیست. در صفحهی آخر کتاب پاکتی تعبیه شدهاست که شخصیتهای داستان با مفاصل دکمهای داخل آن قرار دارند که نمونههای پیشساختهی خوبی برای آشنایی کودکان با این تکنیک عروسکسازی است، ولی قابلیت چندانی برای حرکت ندارند. سایز کوچک عروسکها، دستها و پاهای کوتاه، متحرک نبودن دستهای پسرک و نداشتن انگشت و ... بهخوبی جوابگوی اجرای داستان نیستند. تصاویر کتاب در صفحههایی که رویهم میافتند بهخوبی طراحیشده، ولی تصویرگر نتوانسته شیوه مناسبی را برای جذابتر کردن صفحههای مقابل آن ارائه بدهد. فونت نوشتههای متن، نظم مشخصی در تغییر اندازهها ندارند و از یک قانون تبعیت نمیکنند، این موضوع ممکن است مخاطب را دچار سردرگمی کند. شمارههای صفحه در قسمتهای نامناسبی قرار داده شدهاند و عملاً کارایی خود را از دست دادهاند. با اینوجود کتاب با ارائهی عروسکهای کاغذی فرصت خوبی را برای کودکان فراهم میکند تا به سرعت با اجرای یک نمایش از داستان کتاب لذت ببرند.
آیا تابهحال شما هم با همکاری پدربزرگ و مادربزرگ کاری را انجام دادهاید؟ کاری هست که دوست داشته باشید با همکاری مادربزرگ و پدربزرگ انجام دهید؟ فکر میکنید اگر در انتهای داستان باز هم شلغم از خاک بیرون نمیآمد بابا سفیده چهکار میکرد؟