
بنی عروسک محبوبش را برداشت و از خانه بیرون رفت و گفت : “دیگر این جا را دوست ندارم!”
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
داستان دربارهی کودکی به نام بنی است. مادر بنی که خیلی تمیز و مرتب است مشغول تمیز کردن و جمع و جور کردن وسایل بنی است و میخواهد بنی و عروسکش را که به نظرش واقعا کثیف شدهاند بشوید. بنی فکر میکند عروسک محبوبش، پگی، کثیف نیست و در حالی که از این وضعیت خسته و عصبانی است و با اوقات تلخی از خانه بیرون میرود تا خانهای بهتر پیدا کند. بعد از چند تلاش ناموفق، در زمینی خالی در مزرعهای برای خود و عروسکش یک گودال حفر میکند و زمانی که با پگی مشغول گل بازی میشود صاحب مزرعه با عصبانیت از راه میرسد و او را تهدید میکند تا هر چه زودتر آنجا را ترک کند. بنی به سرعت فرار میکند و پگی را جا میگذارد. بعد برای برداشتن پگی به مزرعه برمیگردد و تصمیم میگیرد به خانه و نزد مادرش برود؛ البته قبل از آن پگی را تمیز میکند. داستانی بامزه و جالب در توصیف یک روز از زندگی بنی است؛ روزی که او بیرون از خانه با تجربیاتی روبرو میشود که برای او در این سن و سال کمی سخت است. کودکان در سنین دو تا سه سالگی فکر میکنند هویتی جدا از سایر اعضای خانواده دارند. در این داستان نیز بنی به دنبال پیداکردن جایی بهتر برای زندگی از خانه بیرون میآید و تجربیات سخت زندگی واقعی را تجربه میکند. علاوه بر این، کودکان در سنین سه تا چهار سالگی به محیطی امن و پرمهر نیاز دارند. بنی در مواجهه با سختی تجربیاتی که از سر گذرانده است به یاد میآورد که مامان و خانه دارد و همین احساس امنیت باعث میشود راه حلی برای مشکل خود پیدا کند. تصاویر کتاب به خوبی کنشهای بنی را در موقعیتهای مختلف نشان دادهاند که به درک بهتر متن و داستان کمک میکند. شوخی و طنز مستتر در تصاویر، خواندن داستان را جذاب و لذتبخش کرده است. استفاده از زمان حال در روایت داستان فضای آن را صمیمی کرده و باعث میشود مخاطب به خوبی با بنی و احساسات او همذاتپنداری کند.
هرچند که داستان به خوبی و خوشی تمام میشود و بنی به خواست خود به خانه برمیگردد، اما فرار بنی از خانه میتواند الگویی نامناسب و تا حدودی خطرناک برای کودکان باشد.
چکیده داستان
بنی که از تمیز کردن و جمع و جور کردنهای مامان عصباتی و ناراحت است، وقتی میفهمد مامان میخواهد عروسکش را در ماشین لباسشویی بیندازد ، طاقتش تمام میشود و با حالت قهر از خانه بیرون میآید. بنی از چند نفر درخواست میکند تا پیش آنها زندگی کند، اما جواب آنها این است: “نه”! او در مزرعهای پر از گل گودالی میکند و با عروسکش، پگی، مشغول گلبازی میشود. صاحب مزرعه بنی را تهدید میکند که هر چه زودتر آنجا را ترک کند. بنی از ترس و به خاطر عجلهاش برای فرار کردن، عروسکش را جا میگذارد و برای پیدا کردن آن مجبور میشود به مزرعه برگردد، اما پگی در گودال نیست! بنی در حالی که ناامید و غمگین است به یاد میآورد که مادرش در خانه منتظر اوست و جای امنی دارد! در همین موقع سروکله مرد مزرعهدار پیدا میشود و بنی خودش را زیر بوتهای پرت میکند. پگی را همانجا پیدا میکند و با خوشحالی به نزد مادرش برمیگردد؛ البته قبل از برگشتن پگی را تمیز میکند و میشوید. مادر در خانه با مهربانی منتظر بنی و پگی است.
کیفیت
این کتاب را تصاویری جذاب و دلنشین همراهی میکنند. تصاویر پابهپای متن و در بعضی موارد فراتر از آن به توصیف داستان پرداختهاند. تصویرگر ناگفتههای متن را در تصاویر بهدرستی نشان داده است. شخصیتها ملموس و دلنشین خلقشدهاند. خصوصاً شخصیت بنی که بهگونهای طراحیشده است که مخاطب کودک بهخوبی میتواند با او احساس همذاتپنداری کند و لجبازیها و شیطنتهای کودکانهی او را درک کند. شخصیتهای حیوانی کتاب پر از حرکت هستند و کنشهای آنها در حالتهای مختلف ازجمله ترس، خوشحالی و پشیمانی، بهدرستی نشان دادهشده است. همچنین از اصول طراحی درستی برخوردارند.
ترکیببندیها سیالاند و تکنیک بامهارت اجراشده است. استفاده از پالت رنگی گسترده و تنوع در زوایای دید، حس لطافت تصاویر را دوچندان کرده است.
مجموعه متن و تصاویر این کتاب ترکیبی دلنشین و جالب برای مخاطب خود به وجود آورده است.
فرصتهایی برای گفتگو
– چرا بنی از دست مادرش عصبانی شد و گفت: “دیگر اینجا را دوست ندارم!” ؟ آیا این احساس تا به حال برای شما هم پیش آمده؟
– به نظر شما تجربیاتی که بنی در طول آن روز با آنها مواجه شد چه تاثیری روی او گذاشت؟
– به نظر شما چه چیزی باعث شد بنی به خانه اش برگردد؟