
تنفر ای.جی. از مدرسه و همدلی معلم جدید با او، پیشنهاد اجارهی مدرسه توسط بچهها به ازای خواندن یکمیلیون صفحه کتاب، همکاری بچهها برای خواندن کتاب، تبدیل مدرسه به مرکز بازی کامپیوتری برای یکشب

سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این کتاب یکی از جلدهای مجموعهی «مدرسهی پرماجرا» است. داستان دربارهی پسری به نام ای. جی. است که از مدرسه متنفر است و معلم جدید سعی میکند با روشی بدیع همراه با همدلی بچهها را به درس علاقهمند کند. بچهها به ازای انجام کار گروهی مدرسه را شبی اجاره میکنند و شبی رؤیایی برای خودشان میسازند. داستان بر کار گروهی و همکاری بچهها علیرغم اختلافات سلیقهایشان باهم تأکید دارد و در ضمن رویدادها با زبان طنزآمیز شیرینی روایتشده است. معلم جدید با مهربانی و همینطور پایینتر نشان دادن تواناییهای خود نسبت به بچهها فرصت ابراز وجود و ابراز توانایی به آنها میدهد. مدیر مدرسه نیز با بچهها همراه و همقدم است. هیجان و طنز داستان در فضای مدرسه از دیگر موارد جهان کودکی داستان است.
چکیده داستان
اسم من ای.جی. است و از مدرسه متنفرم. خانم دیزی میگوید اتفاقاً او هم از مدرسه متنفر است و دوست دارد تمامروز جلوی تلویزیون بنشیند و شکلات بخورد. نوبت درس ریاضی میشود و من میگویم از ریاضی متنفرم. خانم دیزی هم همین را میگوید و ادامه میدهد که هیچچیز از ریاضی بلد نیست و بعد همهی بچهها دور او جمع میشویم تا ضرب و تقسیمهای ساده را به او یاد بدهیم. زنگ فارسی هم به همین شکل میگذرد. زنگ ناهار بچهها به این نتیجه میرسند که خانم دیزی یک شیاد است؛ معلم واقعی ما را زندانی کرده و خودش بهجای او آمده است چون هیچچیز بلد نیست. بچهها تصمیم میگیرند موضوع را به آقای مدیر بگویند اما من مخالفت میکنم چون خانم دیزی مهربان است و مهمتر اینکه چیزی بلد نیست که به ما یاد بدهد. تصمیم میگیریم پولهایمان را جمع کنیم و مدرسه را بخریم تا هر کاری دلمان میخواهد در آن انجام دهیم. روز بعد خانم دیزی بستهای شکلات به کلاس میآورد و از بچهها میخواهد با آنها مسئلهٔ ریاضی طرح کنند. بعدازآن شکلاتها را بین بچهها تقسیم میکند و میگوید دوست دارید دربارهی چه صحبت کنیم و من پیشنهاد میدهم دربارهٔ فوتبال. خانم دیزی میگوید همیشه دلش میخواسته بداند طول زمین فوتبال چند قدم است که من جوابش را میدهم. بعد آقای مدیر میآید و ما مسئلهی خرید مدرسه را مطرح میکنیم و او میگوید میتواند ترتیبی دهد که به مدت یکشب مدرسه را به بچهها اجاره دهد به شرطی که آنها یکمیلیون صفحه کتاب بخوانند. همه دیوانهوار شروع به کتاب خواندن میکنیم. روز بعد بازیکن فوتبال معروفی به کلاسمان میآید و خانم دیزی از او میپرسد راست است که فوتبالیستها بیسواد هستند؟ او توضیح میدهد که مجبور است مرتب کتاب بخواند تا چیزهای تازهای دربارهی فوتبال یاد بگیرد و بعد هم کتابی برایمان میخواند و رقم صفحههای خواندهشده به یکمیلیون میرسد. جمعهشب همه به مدرسه میرویم و در سالن ورزشی که از بازیهای کامپیوتری و فکری پرشده آنقدر بازی میکنیم تا سرگیجه میگیریم. آن شب بهترین شب زندگیام است و به خانم دیزی قول میدهم که تا پایان سال همهچیز به او یاد بدهیم و به کسی نگوییم که چقدر خنگ است.
کیفیت
تصاویر پویای این کتاب همچون داستانش، درونمایهی طنز دارند. با توجه به مصور بودن کتاب و حجم بالای اتفاقات موجود در داستان، تصاویر بازتابدهندهی تمامی رخدادها نیستند اما تصویرگر سعی بر آن داشته تا گزینشی درست از لحظههای مهم داستان داشتهباشد و حس لحظههای پرهیجان داستان را به مخاطب خود انتقال دهد.
شخصیتها ملموس و باورپذیرند، هرچند ایرادهای طراحی در آنها کمابیش به چشم میخورد. تغییر فرمها در تمامی تصاویر و حتی در دیگر کتابهای این مجموعه یکسان صورت گرفته و یکدستی در ظاهر شخصیتها بهدرستی حفظ شده است. کنشها بهدرستی نشان دادهشده و شکل ظاهری شخصیتها نیز کاملاً با خصوصیات معرفیشده در متن مطابقت دارند.
تکنیک سیاهوسفید تصویرگر لطمهای به تصاویر وارد نکردهاست. تصویرگر سعی کرده با استفاده از ارزش خطی و تنالیتههای مختلف، عمق و پرسپکتیو صحیح را در تصاویر نشان دهد.
فضاسازیها ساده و متناسب با داستان ترسیمشدهاند؛ اما زوایای دید محدود و ثابت هستند. گرافیک کتاب ساده است و اسامی و نوشتهها نیز ترجمهشده و در جای صحیح خود بدون صدمه زدن به تصاویر آورده شدهاند. طرح روی جلد کتاب رنگی است و کتاب را در نگاه اول برای مخاطب جذاب میکند.
فرصتهایی برای گفتگو
– آیا شما مدرسه رفتن را دوست دارید؟ اگرنه، ترجیح میدهید بهجای آن چهکار کنید؟
– به نظر شما توانایی خواندن و نوشتن برای همه لازم است؟
– شما دوست دارید مدرسهتان چه شکلی باشد و در آن چهکارهایی انجام دهید؟