
داستان اسارت توکایی که در قفس و تصمیمش برای آزاد شدن و رهایی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
داستان دربارهی توکایی است که به دام افتاده و در قفس اسیر شده است. توکا که از اسارت خسته شده از حیوانات مختلف کمک میخواهد اما هرکدام بهانه ای میآورند و او در نهایت تصمیم میگیرد که با اتکا بر نیروی درونیاش، خود برای رهایی تلاش کند. دوران کودکی زمانی مناسب برای رشد شخصیت و استقلال داشتن است. یکی از موضوعاتی که غالب کودکان با آن مواجه اند، احساس ناتوانی به دلیل کوچک بودن شان است. آنها با خواندن این کتاب با توکا همذات پنداری می کنند و همراه با او احساس اعتماد به نفس و خود باوری پیدا می کنند. کتاب توکایی در قفس در کودکان امید به زندگی می دهد و مقاوت کردن دربرابر سختی ها را به آن ها می آموزد.نیما یوشیج در این کتاب در قالب داستانی تاثیرگذار، پیام آزادانه زیستن، رها بودن و از همه مهمتر وابسته نبودن به دیگران را به کودکان منتقل میکند و سعی دارد آنها را با ارزش این مفاهیم آشنا کند تا در بزرگسالی آزادانه زندگی کردن را بیاموزند.
این کتاب نخستین بار در سال 1350 به چاپ رسیده و در سال 1394 به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کانون، با ویرایشی جدید منتشر شده است.
چکیده داستان
عروس توکا به هوای آب و دانه به دام صیادی میافتد. صاحب قفس هر روز برای او غذا میآورد و از او میخواهد که برایش آواز بخواند. روزی عروس توکا از این کار و اسارت خسته میشود و دلش هوای آزادی میکند ولی صاحب قفس قبول نمیکند. توکا برای رهایی ازحیواناتی که از آنجا می گذرند یعنی غاز، شوکا، گاو و مامولک کمک میخواهد اما یکی با غرور با او صحبت میکند، یکی دلیلی برای ناتوانیاش میآورد، یکی خود را به نشنیدن میزند و یکی اصلا او را درک نمیکند. توکا که مایوس شده در آخر یک جفت توکای کوهی میبیند و از آنها یاری میجوید اما توکاها به او میگویند «خودت به قفس افتادی خودت هم باید راه بیرون آمدنش را پیدا کنی». این حرف دوستانش باعث میشود تا خود برای نجاتش تلاش کند و در نهایت موفق میشود از لابلای چوبهای قفس خود را بیرون بکشد و آزاد شود.
کیفیت
کتاب توکایی در قفس، نزدیک به 50 سال پیش برای اولین بار به چاپ رسیده است. نسخهی حاضر با همان تصاویر قدیمی تجدید چاپشده است.
متن کتاب ساده است اما فضای تلخ و سنگینی دارد. تصاویر حال و هوای دلگیر و غمبار زندگی توکا در قفس را بهخوبی نشان میدهند و البته تلاشی در جهت تلطیف و یا شادتر کردن فضای این متن سنگین نمیکنند.
شخصیتها هیچگونه تعاملی با یکدیگر ندارند و صرفاً در صفحههای مختلف معرفیشدهاند. چهرهی شخصیتهای داستان، با چشمان درشت، همگی مضطرب و وحشتزده هستند. حتی در انتهای کتاب و زمان رهایی توکا از قفس هم تغییر چندانی در فضاسازی و شخصیتپردازیها مشاهده نمیشود.
تکنیک اجرای پرقدرت و ماهرانهای دارد و رنگهای انتخابشده، به انتقال حس و حال داستان به خواننده کمک میکنند.
ناشر، کتاب را برای گروه سنی بالاتر از 10 سال مناسب دانسته اما قطع و ظاهر کتاب برای این گروه سنی جذابیت چندانی ندارد.
فرصتهایی برای گفتگو
– چرا عروس توکا با اینکه آب و دانه داشت می خواست از قفس آزاد شود؟
– او چطور توانست از میله های قفس خود را آزاد کند؟