این کتاب اولین جلد از مجموعهی جونیبی جونز است. داستان دربارهی دختربچهای است که در اولین روز رفتن به پیشدبستانی دوست ندارد سوار اتوبوس مدرسه شود و در کلاس قایم میشود. این داستان از زبان جونیبی نوشتهشده است و احساسات و نظرات سادهی کودکی در سنین پیشدبستانی را نشان میدهد. به همین دلیل مخاطب این داستان میتواند زبان و لحن و روحیات جونیبی را درک کند و با جونیبی احساس همذات پنداری داشته باشد. این داستان که از چند قسمت تشکیلشده است، به مسئلهای میپردازد که برخی کودکان در گروه سنی مخاطب داستان ممکن است با آن روبهرو شوند. موضوع اصلی داستان این است که در این سنین برخی کودکان ممکن است به چیزهای جدید واکنش دفاعی داشته باشند و دوست نداشته باشند آن را تجربه کنند یا ممکن است از آن بترسند؛ چیزهای سادهای مانند سوارشدن به اتوبوس مدرسه که در این داستان جونیبی با آن روبهرو میشود. این داستان میتواند به کودکان برای درک بیشتر از احساسات خودشان کمک کند و به کودکان گروه سنی پیشنهادی یاد دهد که بتوانند عواطفشان را نسبت به موضوعاتی که برایشان مهم است نشان دهند و بیان کنند. از این داستان میتوان در خانواده و همچنین کلاسهای مدرسه استفاده کرد و در مورد تجربیات مشابهی که کودکان مخاطب داستان داشتهاند با آنها گفتگو کرد. روشی که جونیبی در این داستان برای نشان دادن مخالفتش برای سوارشدن به اتوبوس مدرسه انتخاب میکند، تا حدودی میتواند برای برخی کودکان روشی خطرآفرین باشد و ممکن است کودکان مخاطب داستان این روش را بهاشتباه کاری جذاب و بدون خطر در نظر بگیرند. همچنین جونیبی دربارهی یکی از همکلاسیهایش مدام میگوید پسری که فکر میکنم زورم بهش میرسه و اسم پسربچه را نمیگوید، این رفتار جونیبی تا حدودی نشاندهندهی روحیهی پرخاشگر و تند او است.
این داستان جلد اول مجموعهی جونیبی جونز است. جونیبی اولینبار است که به مدرسه میرود و پیشدبستانی است. روز قبل از اولین روز مدرسه، جونیبی متوجه میشود که قرار است با اتوبوس مدرسه به کلاسش برود. جونیبی از این موضوع اصلاً خوشحال نیست و شب قبل از اولین روز مدرسه خیلی بد میخوابد. مادر جونیبی سعی میکند خیال جونی را از بابت اتوبوس مدرسه راحت کند، اما جونیبی از اتوبوس مدرسه بدش میآید. روز اول مدرسه به شناخت مکانهای مختلف مدرسه و چند بازی میگذرد و وقت تعطیلی مدرسه، جونیبی برای اینکه سوار اتوبوس نشود، تصمیم میگیرد که در کلاسش قایم شود. وقتی همه رفتند جونیبی وارد کمد وسایل کلاس میشود و دیگر کسی نمیتواند جونیبی را پیدا کند. مدرسه که خالی شد، جونیبی از کمد بیرون میآید و در کلاسها و مکانهای مختلف مدرسه شروع به گشتوگذار میکند. در پایان مادر و پلیس و آتشنشانی جونیبی را در مدرسه پیدا میکنند و مادر جونیبی از دست جونیبی عصبانی است و به او میگوید که کار خیلی بدی کرده است.
تصاویر کتاب فضای شاد و پرهیجان داستان را بهخوبی به نمایش درآورده و به مخاطب منتقل میکنند. شخصیتی که در تصاویر از «جونی بی جونز» ارائه شدهاست؛ شیرین، دوستداشتنی و درعینحال باورپذیر است و علاوه بر آنکه در راستای متن به نمایش کنشها و شیطنتهای وی پرداخته، معرفی صحیح و جذابی از شخصیت اصلی داستان در اختیار خواننده قرارمیدهد. طنز جاری در متن را در تصویرها نیز میتوان دنبالکرد. طراحیها خوب و بدون اشکال هستند و چهرههای به تصویر درآمده حالات و احساسات شخصیتهای داستان را به درستی بهنمایش گذاردهاند. تصاویر در اغلب موارد دارای فضاسازیهای خوبی هستند و معرفی درستی از موقعیتهایی که داستان در آن روایت میشود ارائهدادهاند. تنوع در نماها و زاویهدیدها از دیگر نقاط مثبت تصاویر کتاب است. تصویر رنگی روی جلد با تصاویر سیاهوسفید داخل کتاب کنتراست خوبی ایجادکرده و در جلبتوجه مخاطب موفق ظاهرشدهاست. تنوع در اندازه و محل قرارگیری کادرها از نقاط مثبت صفحهآرایی کتاب است. کنتراست پایین برخی تصویرها، تا حدودی به اثر آسیب زدهاست. جنس کاغذ، کیفیت چاپ و صحافی کتاب خوب است.
- آیا شما روز اول پیشدبستانی را به یاد دارید؟ چه اتفاقاتی برای شما افتاد؟ - اگر شما کاری را دوست نداشته باشید انجام دهید، چهکار میکنید؟