
گمشدن ساندویچ ای. جی.، بازداشت معلمهای مدرسه توسط افسر اسپنس، مشخص شدن اینکه گمشدن ساندویچها کار خود افسر اسپنس بوده

سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این کتاب یکی از جلدهای مجموعهی «مدرسهی پرماجرا» است. داستان دربارهی یک روز در مدرسه الامنتری است که ساندویچ ای. جی. گم میشود و افسر اسپنس بلافاصله وارد عمل میشود و همهی معلمهای مدرسه را بازداشت میکند. در آخر معلوم میشود خود او برای نمایش قدرت همهچیز را طرحریزی کرده بود. داستان، طنزآمیز و هیجانانگیز و دربارهی اتفاقات و روابط بین بچهها در مدرسه است که برای مخاطب جذاب است.
در داستان چیزهایی دربارهی مسخره کردن ملیتها گفته میشود مثلاینکه فرانسویها غذاهای عجیب میخورند و آدمهای عجیبیاند. عباراتی در داستان وجود دارد مثلاینکه «خانم لاگرانژ پرتوپلا میگوید» یا «از هر گوری که میآیی» که برای مخاطب مناسب نیست. دستگاه دروغسنج، دزدی، اتهامات دروغین و در قفس انداختن مجرمین از موارد ترس و خشونت داستان است که در پردهای از طنز پیچیده شده و خشونت آن را صدمهزنندهتر میکند.
چکیده داستان
امروز در سالن غذاخوری مدرسه وقتی جعبه غذایم را باز کردم دیدم ساندویچ بادامزمینیام نیست. همان موقع افسر اسپنس با چند مأمور پلیس به آشپزخانه میآید و میگوید این چندمین مورد گمشدن ساندویچ کرهٔ بادامزمینی است. آقای کلاتز درحالیکه ساندویچ میخورد وارد میشود و افسر اسپنس او را بازداشت میکند. افسر اسپنس من را به یک اتاق میبرد و به دستگاه دروغسنج وصل میکند. از من میپرسد آیا در مدرسه کسی هست که برایم مهم باشد و من میگویم خیر، دستگاه بوق میزند. آندرا و بقیه به اتاق میآیند و آندرا کتاب مقررات مدرسه را به افسر نشان میدهد که در آن نوشته او حق ندارد بدون اجازهی والدین به فرزندشان دستگاه دروغسنج وصل کند. افسر اسپنس قبول میکند و من بیرون میآیم. بعد به کلاس میرویم و درحالیکه آقای گرانیت در مورد نگهداری از محیطزیست صحبت میکند افسر اسپنس با ذرهبین و سینهخیز وارد کلاس میشود و میگوید در حال پیدا کردن مجرم است. کمی بعد یک مو پیدا میکند و نتیجه میگیرد که آقای گرانیت که مو دارد مجرم است و قفس بزرگ با خودش میآورد و آقای گرانیت را در آن میاندازد. بعد به کلاس روخوانی میرویم و افسر اسپنس بلافاصله به آنجا میآید و آقای مککی را به جرم اینکه در کتابی که برای ما میخواند کلمهی نشیمنگاه وجود دارد بازداشت میکند. بهاینترتیب افسر اسپنس همهی معلمها و مسئولان مدرسه را به جرمهای مختلف بازداشت میکند. بعد ما را به سالن چندمنظوره میبرند و میبینیم که همهی معلمها درون قفسهای بزرگاند. افسر اسپنس دستور بازداشت همهی بچهها را میدهد اما سگ خانم جافی با بو کشیدن میفهمد که ساندویچها در جیب افسر اسپنس است. همان موقع آقای دکتر براد که مشاور مدرسه است وارد میشود و دربارهی کودکی افسر اسپنس که همیشه عاشق بادامزمینی بوده و مادرش به او نمیداده صحبت میکند و اینکه او خیلی دلش میخواهد قهرمان باشد و به همین دلیل جرمهای الکی برای دیگران درست میکند.
کیفیت
تصاویر پویای این کتاب همچون داستانش، درونمایهی طنز دارند. با توجه به مصور بودن کتاب و حجم بالای اتفاقات موجود در داستان، تصاویر بازتابدهندهی تمامی رخدادها نیستند اما تصویرگر سعی بر آن داشته تا گزینشی درست از لحظههای مهم داستان داشتهباشد و حس لحظههای پرهیجان داستان را به مخاطب خود انتقال دهد.
شخصیتها ملموس و باورپذیرند، هرچند ایرادهای طراحی در آنها کمابیش به چشم میخورد. تغییر فرمها در تمامی تصاویر و حتی در دیگر کتابهای این مجموعه یکسان صورت گرفته و یکدستی در ظاهر شخصیتها بهدرستی حفظ شده است. کنشها بهدرستی نشان دادهشده و شکل ظاهری شخصیتها نیز کاملاً با خصوصیات معرفیشده در متن مطابقت دارند.
تکنیک سیاهوسفید تصویرگر لطمهای به تصاویر وارد نکردهاست. تصویرگر سعی کرده با استفاده از ارزش خطی و تنالیتههای مختلف، عمق و پرسپکتیو صحیح را در تصاویر نشان دهد.
فضاسازیها ساده و متناسب با داستان ترسیمشدهاند؛ اما زوایای دید محدود و ثابت هستند. گرافیک کتاب ساده است و اسامی و نوشتهها نیز ترجمهشده و در جای صحیح خود بدون صدمه زدن به تصاویر آورده شدهاند. طرح روی جلد کتاب رنگی است و کتاب را در نگاه اول برای مخاطب جذاب میکند.
فرصتهایی برای گفتگو
– آیا تابهحال برای شما پیشآمده که وسایلتان در مدرسه گم شود؟ در آن صورت چهکار میکنید؟
– آیا شما با حقوق مربوط به کودک آشنا هستید؟