دعوای دوست‌های صمیمی

داستان درباره‌‌ی دو دختربچه به نام‌های هاناو لیزی است که دوست صمیمی هستند و همیشه باهم بازی می‌کنند. روزی موقع توپ‌بازی، لیزی کاری می‌کند که هانا ناراحت و دلخور می‌شود، به خانه می‌رود و دیگر دلش نمی‌خواهد با لیزی دوست باشد. هانا با برادر، پدر و مادرش درباره این موضوع حرف می‌زند و هر یک از آن‌ها راهی به او نشان می‌دهند که بر احساس عصبانیت و ناراحتی خود غلبه کند و احساس بهتری نسبت به دوستش داشته باشد. وقتی هانا کمی آرام‌تر می‌شود پیش لیزی می-رود و به او درباره‌ی دلخوری‌اش می‌گوید. لیزی هم به او می‌گوید که قبلاً هانا نیز با انجام کارهایی او را رنجانده است! آن‌ها تصمیم می‌گیرند لحظات لذت‌بخشی را در کنار هم سپری کنند. داستان به موضوع دعوا و دلخوری میان دوستان صمیمی می‌پردازد؛ موضوعی که از چالش‌های مهم زندگی کودکان در روابط با همسالانشان است و آن را به‌خوبی لمس و درک کرده‌اند. کودکان در حدود پنج‌سالگی رئیس مآب، گستاخ و مستعد آوردن عذر و بهانه و البته در جستجوی سازش و توافق در هنگام دعوا هستند. در این کتاب هانا در تجربه مشاجره با دوست صمیمی‌اش و در فرصتی که باراهنمایی اعضای خانواده‌اش می‌تواند بر اتفاق پیش‌آمده تأمل کند و به آرامش نسبی دست یابد و عصبانیتش کاهش پیدا کند،متوجه می‌شود که او هم گاهی مرتکب اشتباه می‌شود و دوستش را می‌رنجاند. بنابراین بخشش و عذرخواهی برای او و نیز دوستش لیزی راهگشا و سودمند خواهد بود و صمیمیت و دوستی میان آن‌ها را بیشتر خواهد کرد.
موضوع داستان اگرچه تکراری است اما جنبه‌هایی نو و متفاوت از موضوع را موردبررسی قرار داده است و اصول انسانی ارزشمند و مهمی چون دوستی، صلح، پذیرش و بخشش و مهارت‌های ارتباطی را ترویج می‌کند.
داستان این امکان را به مخاطب می‌دهد تا خود را در آن ببیند و باشخصیت داستان هم‌ذات‌پنداری کند. ترجمه کتاب خوب و روان است.