داستان دربارهی پسری به نام کوین است که به خاطر قلدری و زورگویی سامی، بارها از بازی در زمین بازی محروم میشود و به خانه بازمیگردد. تا اینکه یک روز کوین با حمایت به موقع پدر، جسارت کافی را در خودش میبیند که برای زورگویی سامی راه حلی پیدا کند و در نهایت با او دوست میشود. داستان دربارهی جرئتمندی و ارتباط مؤثر است. کوین جسارتی را که به آن نیاز دارد در فضای امن یک ارتباط پدر و پسری، بهصورت خودانگیخته و درونی به دست میآورد؛ پایانبندی داستان به اندازهی فرآیند بازیابی جسارت در وجود کوین، آموزنده است. کوین با وجود تمام تهدیدها و اذیتهای سامی، از جسارت خود نه برای انتقام یا مقابله به مثل، بلکه برای تبدیل دشمنی به دوستی استفاده میکند. خیالپردازی قوی در کودکان گروه سنی مخاطب کتاب باعث میشود که مرز میان واقعیت و خیال برای آنها چندان مشخص نباشد و اینکه کوین تهدیدهای سامی را باور میکند به همین ویژگی اشاره دارد. محکم بسته شدن به میلههای تاب و انداخته شدن در یک گودال خیلی عمیق، از تهدیدهای سامی است که به شکل تصویری هم نشان داده شدهاند و ممکن است برای برخی کودکان ایجاد نگرانی یا ترس بکنند. موضوع قلدری و آزار و اذیت میان کودکان میتواند از موارد ترس و خشونت در داستان باشد و بهتر است کودکان با همراهی والدین یا مربیان از این کتاب استفاده کنند.
کوین دوست دارد که در زمین بازی با سر از سرسره پایین بیاید، اما سامی آنجاست، میگوید که رئیس زمین بازی است و کوین را تهدید میکند که اگر سوار سرسره بشود او را محکم با طناب خواهد بست. کوین به خانه برمیگردد و این ماجرا را برای پدرش تعریف میکند. پدر از او میپرسد اگر سامی بخواهد این کار را بکند تو چه کار میکنی؟ کوین فکر میکند و پاسخ میدهد که به او لگد میزنم. در روزهای بعد کوین برای تابسواری یا برای بالا رفتن از میلههای بازی دوباره به زمین بازی میرود، هربار به شکلی از طرف سامی تهدید میشود و هربار کوین به خانه بازمیگردد و ماجرای تهدید سامی را برای پدرش تعریف میکند. پدر همیشه به صحبتهای او گوش میدهد، اما نظری نمیدهد. یک روز کوین دوباره به زمین بازی میرود و میبیند که سامی در گودال ماسهبازی نشسته است. کوین آرامآرام وارد گودال ماسهبازی میشود و با هرقدمی که برمیدارد سامی او را تهدید میکند. اینبار کوین به خانه برنمیگردد، همانجا میماند، خودش را در موقعیتهایی که سامی تصویر کرده فرض میکند و با خیالپردازی و طنز پاسخ میدهد. سامی بهتدریج آرام میشود. کوین به سامی پیشنهاد میدهد باهم یک قلعه بسازند. سامی میگوید نه، ولی آنها باهم قلعه را میسازند.
کتاب در کنار داستان آموزندهاش، تعداد زیادی تصویر دارد که پابهپای متن اتفاقات را به نمایش میگذارند و به متن وفادار هستند. شخصیتها باورپذیر طراحی شدهاند و کنشها اتفاقات را منعکس میکنند. هرچند که کتاب بیشتر روی سه شخصیت اصلی داستان تمرکز دارد و به فضاسازیها بهصورت محدودی پرداخته است اما تصاویر به مدد طراحیهای قابلقبول بیننده را جذب کرده و خسته نمیکنند. سبک تصاویر و اجرای تکنیک قلمفلزی مناسب است ولی رنگها کممایه هستند و چاپ ضعیف کتاب روی کیفیت تصاویر و جلوه رنگها تأثیر منفی گذاشته و از جذابیت آنها کاسته است. صفحهآرایی نیز ضعیف است و کمکی به زیبایی یا درک بهتر داستان نمیکند. با این وجود تصاویر در کنار متن در انتقال مفاهیم مورد نظر نویسنده موفق عمل میکنند و کودکان را با نوعی دیگر از مهارتهای زندگی آشنا میکنند.
- اگر شما بهجای کوین بودید هر بار که به پارک میرفتید به تهدید سامی چه واکنشی نشان میدادید؟ به نظر شما آنوقت نتیجه چه میشد؟ - آیا تابهحال شرایطی شبیه شرایط کوین داشتهاید که کسی شما را تهدید کرده باشد؟ چه احساسی داشتید؟ در پاسخ چه کار کردید؟ - آیا تابهحال کسی را تهدید کردهاید؟ چرا؟