داستان دربارهی مردی به نام پتسون است که گربهای خانگی به نام فیندوس دارد و در مزرعهای کوچک زندگی میکند. پتسون که ارتباط خوبی با حیوانات دارد و همدلی کردن با سایر موجودات را آموخته، با شنیدن خبر آقای گوستاوسون برای شکار روباهِ مرغدزد تصمیم میگیرد نقشهای برای ترساندن روباه بکشد تا هم مرغهای مزرعه و هم روباه را از خطر کشته شدن نجات دهد. ماجراجوییهای پتسون و فیندوس در انباریِ مزرعه شروع میشود. پتسون نقشهای خلاقانه میکشد و با استفاده از وسایل موجود، شروع به ساخت وسایل مورد نیاز برای اجرای نقشه میکند. ماموریت ترساندن روباه برای پتسون و فیندوس همراه با تجربهی دوستی و حمایت کردن است و در این تلاش مرغهای مزرعه نیز به آنها کمک میکنند. اما در نهایت پتسون با دیدن روباه که یک پایش لنگ میزند، از ترساندن او منصرف میشود و ناگهان تمام نقشه به شکلی دیگر عملی میشود. پتسون و فیندوس به خواست خود که نجات مرغها، ترساندن روباه و منصرف کردن آقای گوستاوسون از شکار بود، میرسند و از این پیروزی احساس شادی را تجربه میکنند. داستان همراه با فضایی طنز، مفاهیمی چون دوستی، همدلی کردن و اهمیت تصمیمگیری درست بر مبنای دانایی را بیان میکند. این کتاب برای کودکان بالای نه سال پیشنهاد میشود.
پتسون و فیندوس متوجه میشوند یک روباه مرغدزد در آن حوالی پیدا شده و آقای گوستاوسون قصد دارد او را با تیر بزند. اما پتسون و فیندوس ترجیح میدهند به جای استفاده از تیر، راهی برای ترساندن روباه پیدا کنند. آن دو تمام روز مشغول کشیدن نقشه و فراهم کردن وسایل مورد نیاز برای ترساندن روباه هستند: یک مرغ بادکنکی، مقداری فشفشه و یک روح سرگردان که فیندوس نقش آن را بازی میکند. نیمه شب پتسون روباه لاغری را میبیند که یک پایش هم لنگ میزند و حسابی ترسیده است. در همین زمان با ترکیدن مرغ بادکنکی، فیندوس عملیات را شروع میکند و تمام نقشه آن دو به جای روباه، آقای گوستاوسون را میترساند و فیندوس در حالیکه نقش روح را بازی میکند به او میگوید تو نباید روباه شکار کنی.
این کتاب داستانی جالب و پرهیجان در مورد ماجراجوییهای پیرمردی بنام پتسون و گربهاش فیندوس است. ازآنجاییکه نویسنده و تصویرگر این کتاب یک نفر است، تصاویر نیز همچون متن روایتگرند و جزءبهجزء داستان را با هیجان به تصویر کشیدهاند. تصاویر سیال و پرتحرک و مملو از عناصر بصری چشمنواز است و تصویرگر بهخوبی توانسته گوشهای از زیباییهای طبیعی کشور سوئد را به تصویر بکشد. توجه به جزئیات و ریزهکاریها در تمامی پلانها این امکان را به مخاطب میدهد تا در لابهلای تصاویر به جستجو و کشفیاتی تازه بپردازد. شخصیتها ملموس و پرکنش خلقشدهاند و مشخصات ظاهری آنها کاملاً با توصیفات موجود در متن مطابقت دارد. فیندوس تنها شخصیت حیوانی است که حرکاتی انساننمایانه دارد، بر روی دوپا راه میرود و پوششی انسانی دارد. این طراحی در تمامی طول داستان یکسان صورت گرفته است. بهرهگیری تصویرگر از پالت رنگی گسترده و استفاده از رنگهای شاد و درخشان، تصاویر را برای مخاطب جذاب کرده است. از دیگر نکات مثبت تصاویر میتوان به نماهای تازه و غیرتکراری در کنار زوایای دید متنوع اشاره کرد. تصویرگر بر تکنیک مورداستفاده و طراحی تسلط کامل دارد و به دلیل وجود ترکیببندیهای متنوع، خواننده از طولانی بودن متن خسته نمیشود. در بعضی پلانها به علت در نظر نگرفتن فضای مناسب، متن در جای مناسبی قرار ندارد و قسمتی از آن بر روی تصاویر واقعشده که این کار علاوه بر اینکه از زیبایی تصاویر کاسته، خوانایی را با کمی مشکل همراه ساخته است. اندازه فونت انتخابی نیز با توجه به قطع کتاب ریز است و تکخوانی را برای مخاطبی که تازه شروع به خواندن کرده است، سخت میکند.
فکر میکنید چرا پتسون با دیدن روباه از ترساندن او منصرف شد؟ برای شما هم پیش آمده مانند پتسون و فیندوس با نظر شخصی مخالف باشید؟ در این صورت نظر خود را چگونه بیان کردهاید؟