داستان دربارهی دختری به نام لارا است. در اندونزی دو جزیره است که حکومتهای آن همیشه با هم اختلاف دارند. یک روز که شاهزاده باندوگ برای شکار دیو به جنگل میرود برای خوشحال کردن پدرش تصمیم میگیرد حکومت همسایه را تصرف کند. او پادشاه را میکشد اما با دیدن شاهزاده لارای زیبا، عاشق او میشود و از او تقاضای ازدواج میکند. شاهزاده لارا که میترسد باندوگ به مردماش آسیبی برساند، شرطی دشوار برای ازدواجشان تعیین میکند. داستان دربارهی عشق، دوست داشتن و همینطور مسئولیتپذیری است که در موقعیتهای مختلف شکلهای متفاوتی به خود میگیرد. دوست داشتن خانواده و والدین تا دوست داشتن و عشق ورزیدن به مردم یک سرزمین. شاهزاده لارا بعد از مرگ پدر و برای در امان نگه داشتن مردم سرزمیناش خطر را به جان میخرد و در مقابل باندوگ میایستد. عشق بزرگ لارا، از مجموعهی ادبیات کهن ملل است. میزبان این داستان، کشور اندونزی است که کودک را با فرهنگ و فضای مردم آن آشنا میکند. کشته شدن پدر شاهزاده لارا و تبدیل شدن او و باندوگ به سنگ میتواند برای کودکان کوچکتر آزاردهنده باشد. تلاش شاهزاده باندوگ برای به دست آوردن لارا و موضوع عشق از مفاهیم بزرگسالانه داستان هستند. داستان برای کودکان بالای هشت سال پیشنهاد میشود.
یک روز شاهزاده باندوگ به تشویق پدرش برای شکار دیو به جنگل میرود و تصمیم میگیرد برای خوشحالی پدرش ، سرزمین پرامبانان را نیز تصرف کند. او با قدرت جادویی دیو، پدر لارا را میکشد. اما در همین حین متوجه لارا میشود که برای پدر خود در حال سوگواری است. باندوگ عاشق لارا میشود و از او درخواست ازدواج میکند. لارا از شاهزاده خوشش میآید، اما به این فکر میکند که باندوگ پدر او را کشته و برای همین شرطی دشوار برای او تعیین میکند اینکه اگر بتواند تا سپیده صبح هزار معبد بسازد، با او ازدواج خواهد کرد. باندوگ این وظیفه را به دیو میسپرد. نزدیک صبح، لارا میبیند دیو تعداد 999 معبد ساخته است؛ پس برای اینکه باندوگ موفق نشود، شروع به کوبیدن برنجها روی سنگ میکند. با این سرو وصدا خروسها بیدار میشوند و دیو که از مجازات باندوگ میترسد، فرار میکند. باندوگ متوجه حقهی لارا میشود و او را به سنگ تبدیل میکند. پس از آن، باندوگ به سرزمین خود باز میگردد و داستان خود را برای پدرش نقل میکند. دارما عصبانی میشود و به پسرش میگوید تنها کسی که لیاقت پادشاهی را داشته لارا بوده و حالا که او قدرت فهم آن را ندارد بهتر است تبدیل به سنگ شود و باندونگ را تبدیل به گاوی سنگی میکند که زیر پای لارا قرار گرفته است.
تصاویری رنگارنگ در کنار داستانی زیبا و قدیمی از کشور اندونزی، کتابی زیبا را پدید آوردهاند. هر چند تصاویر به روایت داستان وفادارند ولی فاقد تخیل یا نوآوری بوده و اثری از لطافت فضاهای رمانتیک داستان در آنها دیده نمیشود. تصاویر برای کودکان قابل فهماند و تصویرگر به نمایش نشانههای قومی و ملی مردم اندونزی در چهره، پوشاک و معماری توجه کرده ولی در خلق شخصیتهایی زیبا چندان موفق نبوده و کنشها و حالات چهرهها نیز چندان گویا و هنرمندانه نیستند. استفاده از معابد قدیمی برای فضاسازیها و کاربرد رنگهای خاکی در کنار جنگلهای استوایی نیز از نکات مثبت تصاویر است که نه تنها با متن مرتبط است بلکه به گسترش اطلاعات بصری کودکان کمک میکند. ترکیببندیها و زوایایدید متنوع نیز در راستای فضای داستان بوده و کتاب را برای کودکان دلپذیر و قابل فهمتر کرده است و اجرای ماهرانهی تکنیک در تشخیص راحتتر عناصر به کودکان کمک میکند. نوع و اندازهی فونت برای گروه سنی «ب» مناسب بوده ولی در برخی صفحهها به دلیل تیرگی رنگ پسزمینه، خواندن متن برای کودکان با کمی سختی همراه است. کتاب از کیفیت خوبی در زمینهی چاپ و صحافی و جنس کاغذ برخوردار است. لازم به ذکر است که کتاب در صفحهی ابتدایی خود طراحی ویژهای به شکل یک درخت دارد که فهرستی از موضوعات مورد بحث در این مجموعه ۵۰ جلدی را در اختیار کودکان قرار میدهد.
- چرا لارا از شاهزاده باندوگ خواسته بود هزار معبد بسازد؟ - به نظر شما چرا باندوگ اجرای شرطی که شاهزاده لارا تعیین کرده بود را بر عهدهی دیو گذاشت؟