داستان دربارهی خروسی به نام جنگجو است که گوشی موبایلی را پیدا میکند و آن را بهعنوان گنج شخصیاش پنهان میکند. رابطهای که جنگجو با گوشی موبایل پیدا میکند، زندگیاش را تغییر میدهد و دیگر آن خروس سابق نیست. این داستان به شکل استعاری به موضوع استفادهی بیرویه از موبایل و تأثیرات آن میپردازد. در عصر حاضر که بسیاری از کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان گرفتار استفادههای نادرست یا بیشازحد از گوشی موبایل و فضای اینترنتیاند، این داستان میتواند توجه کودکان را جلب کند. برخورد خروس و گربه وقتی برای اولین بار با گوشی موبایل روبهرو میشوند میتواند برای برخی کودکان خندهدار باشد. همچنین در کل متن داستان اسمی از گوشی موبایل آورده نمیشود و مخاطب از تصاویر متوجه میشود چیزی که جنگجو بهعنوان گنج برای خودش پنهان کرده ، گوشی تلفن همراه است. خروس برای اینکه گنج را از چنگ گربه بیرون بکشد میخواهد یکی از پرهای زیبای خود را که قبلاً گربه دوست داشته باشد، بدهد و این رفتار او نوعی باج دادن است. خروس تا به گوشی موبایل دست پیدا میکند به شکل انحصارطلبانهای آن را پنهان میکند و حتی به همسر و جوجههایش نیز نشانش نمیدهد. درنهایت مرغ خروس را تعقیب میکند تا دلیل تغییر رفتار خروس را بفهمد و میبیند که خروس گنجی را قایم کرده است، خروس بهدروغ به مرغ میگوید که این شیء را برای هدیهی تولد مرغ گرفته تا خودش را در آن ببیند. هم رفتار مرغ که خروس را تعقیب میکند نشاندهندهی عدم اعتماد بین خروس و مرغ است و هم رفتار خروس نشاندهندهی دورویی و عدم صداقت است. همراهی والدین و مربیان در هنگام خواندن این کتاب میتواند برای درک بهتر موارد داستان مؤثر باشد.
خروسی به نام جنگجو هرروز صبح با صدای بلند آواز میخواند و مرغ و جوجهها را بیدار میکند و برایشان خاک را زیرورومیکند و کرم بیرون میکشد. خروس روزی میبیند که گربه چیزی زیرش قایم کرده است که برق میزند. خروس کنجکاو میشود و به گربه نزدیک میشود و میخواهدآن شیء براق را از چنگش درآورد. گربه میگوید برو کنار این گنج من است. خروس به بالای درخت میرود و به گربه میگوید که یادت هست یکی از پرهای زیبایم را میخواستی؟ الآن میتوانم از پرهایم به تو بدهم. گربه میگوید دیگر نمیخواهم، اما در همان موقع شیء زیر گربه شروع به واقواق کردن میکند و گربه فرار میکند. خروس آن شیء (که در تصویر کتاب میبینیم گوشی تلفن همراه است) را برمیدارد و به انبار میبرد و بال خود را روی آن میکشد. خروس فکر میکند که سگی در موبایل زندانیشده است اما نمیفهمد چطور چنین چیزی امکان دارد. در انبار موشی در تله گیر افتاده است. موش به خروس میگوید که من میدانم چطور میشود با این گنج کارکرد بارها دیدهام که بابک پسر همسایه در اتاقش با آن چطور کار میکند؛ اگر نجاتم بدهی به تو میگویم. درنهایت خروس موش را نجات میدهد و موش به خروس توضیح میدهد که این تصاویری که روی صفحه میبینی عکساند. خروس هرروز وقت زیادی را در انبار با گنجش میگذارند و دیگر مثل سابق سرحال وسرزنده نیست. حتی از زنگ ساعت موبایل استفاده میکند تاصبحها بهجای خودش بخواند و خودش دیگر مثل سابق آواز نمیخواند. روزی مرغ که همسر خروس است از رفتارهای جدید خروس نگران میشود و خروس را تعقیب میکند تا بفهمد چه چیز باعث شده که خروس آنقدر بیحال و بیتوجه شود. مرغ به انبار میرود و در این هنگام خروس بالش را مدام روی صفحهی گوشی میکشد ولی گوشی روشن نمیشود چون شارژش تمامشده است و خروس نمیداند چرا روشن نمیشود. مرغ بیرون میپرد و جلویی خروس مینشیند و میگوید: پس این چیز لعنتی است که جنگجوی من را اسیر کرده است. خروس میگوید صبر کن! این هدیهی تولد توست! آیینهی جادویی ، دیگر نیاز نیست برای دیدن خودت تا برکه راه بروی. مرغ میگوید اینکه مثل شب سیاه است. خروس میگوید باید بیرون از انبار در آن نگاه کنی. و آنها به بیرون انبار میروند و دوتایی در صفحهی سیاه نگاه میکنند که تصویرشان را منعکس میکند.
رنگها شاد و جذاباند. طراحی و تکنیک اجرای تصاویر با فضای داستان همخوانی دارد. شخصیتپردازیها پویا و باورپذیر طراحی شدهاند و بهخوبی مفهوم داستان را به مخاطب انتقال میدهند. فضاسازی متناسب با فضای داستان است. از ترکیببندی و کنتراست رنگی مناسبی استفاده شده است اما در برخی از تصاویر که داستان در انبار اتفاق میافتد، هاشورهای متراکم و درشت، تصویر را سنگین و تیره کرده و هماهنگی و یکدستی آنها را با سایر تصاویر، کاهش داده است. گرافیک مناسب از نقاط مثبت کتاب است. در زمینهی صفحهآرایی اندازه برخی تصاویر کوچک است و از تمرکز مخاطب بر تصویر میکاهد. قرار گرفتن متن در کادرهای سفید، اندازهی کوچک فونت و فشردگی متن، خواندن را برای مخاطب کمی دشوار میکند.
- به نظر شما تلفن همراه به درد چهکارهایی میخورد؟ - به نظر شما چقدر زمان برای استفاده از تلفن همراه یا تبلت لازم است؟ - فکر میکنیددرواقع چه اتفاقی برای خروس افتاد؟