این فیلم انیمه با اقتباس از کتابی شبه بیوگرافی به همین نام، اثر آکییوکی ناساکا ساخته شده است. داستان دربارهی پسری نوجوان به نام سیتا و خواهر کوچکترش به نام ستسوکو است که در طول سالهای جنگ جهانی دوم در ژاپن زندگی میکنند. سیتا که پدرش به جنگ رفته و مادرش بر اثر سوختن در آتش حملههای هوایی کشته شده، مسئولیت نگهداری از خواهر کوچکترش را دارد و سعی میکند تا او و خودش را در طول جنگ زنده نگه دارد. سیتا خواهرش را عاشقانه دوست دارد و مسئولانه تمام تلاش خود را میکند تا جانش را حفظ کند و حتی ناچار به دزدی از مزرعههای مردم میشود. ستسوکو نیز با اینکه کودکی خردسال است، روابط گرمی با برادرش دارد و تلاش میکند تا در کارهای ساده به او کمک کند؛ هرچند بزرگترهای فیلم، مثل عمهای که به خانهاش پناه بردهاند، نسبت به سلامت آنها بیتوجه است و خود و خانوادهاش را در اولویت قرار داده است. در طول داستان به این موضوع نیز اشاره میشود که گاهی با وجود همهی تلاشهایی که برای رسیدن به هدفی میکنیم، شکست میخوریم و این یکی از واقعیتهای انکارناپذیر زندگی انسانی است. فیلم صحنهها و موضوعات غمانگیز، ترسناک و خشن زیادی دارد؛ از جمله حملهی هوایی نیروهای دشمن و دیدن خانههای سوخته و مردمی که در حال فرار از شهرند. سیتا توسط عمهاش تحقیر میشود و بابت دزدی از مزرعه، مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و در ابتدا و انتهای فیلم با مرگ مادر و خواهرش روبهرو میشود. موضوع جنگ و مصیبتهایی که برای انسانها به همراه دارد نیز موضوع کودکانهای نیست و ممکن است در کودکان، اضطراب و ناامیدی زیادی نسبت به آینده ایجاد کند؛ به خصوص که در انتهای فیلم، شخصیت اصلی با وجود همهی تلاشهایش شکست میخورد و نمیتواند جان خواهرش را نجات دهد. تماشای این فیلم برای کودکان و نوجوانان زیر 14 سال پیشنهاد نمیشود. برای نوجوانان ۱۴ تا ۱۶ نیز در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه بزرگترها تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند دربارهی موضوعات سنگین و غمانگیز فیلم با هم گفتگو کنند.
این داستان واقعی دربارهی برادر و خواهری به نامهای سیتا و ستسوکو است که در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم در ژاپن زندگی میکنند. پدر آنها که افسر نیروی دریایی است، به جنگ رفته و مادرشان نیز در طول یک حملهی هوایی به شدت آسیب میبیند و جان خود را از دست میدهد. سیتا که مسئول نگهداری از خواهر خردسالش است، تلاش میکند جانشان را از خطرات پیش رو نجات دهد. اما شرایط بحرانی جنگ آنها را در معرض گرسنگی و بیماری قرار میدهد و سیتا مجبور میشود اقدام به دزدی از مزرعههای مردم کند. ولی با وجود همهی تلاشهایش، خواهر کوچکش بر اثر سوءتغذیه و بیماری جانش را از دست میدهد.
نظر شما دربارهی رفتار عمه با سیتا و خواهرش چیست؟ به نظر شما بهتر است افراد در این شرایط بحرانی چگونه رفتار کنند؟ به نظر شما چرا سیتا تصمیم میگیرد با خواهرش در پناهگاه زندگی کند؟ آیا این تصمیم درستی بود؟ آیا شما هم تجربهی از سر گذراندن شرایطی بحرانی یا از دست دادن فردی عزیز را داشتهاید؟