این فیلم سینمایی لایو اکشن (ترکیب انیمیشن کامپیوتری با تصاویر واقعی) بر اساس داستان استوارت کوچولو، اثر ای. بی. وایت ساخته شده است. داستان دربارهی خانوادهای از انسانهاست که در حالی موشی به نام استوارت را به فرزندخواندگی میپذیرند که پسر و گربهی خانگیشان از این موضوع ناراضیاند و باعث پیش آمدن اتفاقات عجیبغریبی برای استوارت میشوند. خانوادهی لیتل با وجود تمام تفاوتهای استوارت با آنها، او را همچون فرزندی واقعی میپذیرند و برای خوشحالی و راحتی او تلاش میکنند. استوارت نیز شخصیتی منعطف دارد و سعی میکند با دیگران رفتاری بامحبت و محترمانه داشته باشد. او با رفتارهایش موفق میشود توجه و علاقهی برادرش را به خود جلب کند و با او دوست شود. فیلم با تأکید بر اهمیت و ارزش خانواده، نشان میدهد که خانواده منحصر به خانوادهی ژنتیک نیست و محبت و عشق ما میتواند شامل حال کسانی که با ما متفاوتاند نیز بشود. از آنجایی که اسنوبل، گربهی خانواده، از حضور استوارت در خانه راضی نیست بارها او را تهدید به خوردن میکند و با کمک دوستانش که گربههایی بدجنس و نفرتانگیز به نظر میرسند، استوارت را به در دردسرهای زیادی میاندازد؛ تا جایی که بارها جانش در این تعقیب و گریزها به خطر میافتد. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۶ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۶ تا ۸ سال نیز در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت گفتگو دربارهی موضوعات داستان را داشته باشند.
داستان دربارهی خانوادهای به نام لیتل است که به دلیل درخواستهای مکرر پسرشان، جرج، تصمیم دارند بچهای را به فرزندخواندگی بپذیرند. اما وقتی از پرورشگاه به خانه برمیگردند، موش کوچولویی به نام استوارت را به عنوان برادر جدید، به جرج و اسنوبل، گربهی خانگیشان، معرفی میکنند. جرج که ناراحت شده سعی میکند تا با این برادر جدید رابطهای نداشته باشد اما استوارت با برنده کردن قایق استوارت در مسابقه و محبتهایش به او سعی میکند جایی در قلب او برای خودش باز کند. در این میان اسنوبل که از شرایط جدید راضی نیست، با کمک دوستان خیابانیاش ترتیبی میدهد تا خانوادهای از موشها تظاهر کنند خانوادهی اصلی استوارتاند و باعث رفتن او از خانه شوند. چند روز پس رفتن استوارت، خانوادهی لیتل از طریق مدیر پرورشگاه متوجه واقعیت میشوند.
استوارت از یک خانوادهی خوب چه انتظاری داشت؟ اگر شما به جای جرج بودید و خواهر یا برادری بسیار متفاوت از خود داشتید، چه رفتاری با او میکردید؟ به نظر شما چرا اسنوبل به استوارت و موقعیتش حسادت میکرد و چرا در نهایت به او کمک کرد تا به خانه برگردد؟ شما تا به حال حسادت را تجربه کردهاید؟ در چه موقعیتهایی آن را احساس میکنید؟