
فیلمی خانوادگی دربارهی دو برادر، جدایی والدینشان و دوری بچهها از هم، آرزوی آنها برای بازگشت خانواده به شرایط قبل و تلاش برای تحقق این آرزو
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
فیلم امیدوارم داستان دو برادر به نامهای اوساکو و ریو را روایت میکند که به علت جدایی والدینشان ازهم جدا شدهاند و در دو شهر مختلف زندگی میکنند. اوساکو که دلتنگ برادر و پدرش است، قصد دارد خانواده را دوباره دور هم جمع کند. در مدرسهی اوساکو شایعهای شنیده میشود که در کنار دو قطار سریعالسیر جدید، هر آرزویی برآورده میشود. اوساکو نقشهی سفری کوتاه به تقاطع این دو قطار را میریزد و سعی میکند ریو را به این سفر بکشاند. آنها به همراه دوستانشان وارد این سفر میشوند و در خلال این تجربه، شناخت بهتری از خود، عمیقترین آرزوهایشان و شرایط زندگی و مشکلات دیگر دوستانشان پیدا میکنند. اوساکو به عنوان مدیر گروه، سعی دارد از دوستانش حمایت کند. بچهها نسبت به هم احساس همدلی بالایی دارند و برای پیشبرد موفقیتآمیز سفر باهم همکاری میکنند. فیلم پیامآور نقش دوستی و پیوندهای عطفی در درک و پذیرش جبرها و کمیابی در ایجاد تغییرات مثبت در زندگی است.
برخی صحنههای خشونتآمیز و موضوعات اندوهناک در فیلم رخ میدهد، از جمله جدایی والدین از هم و دلتنگی بچهها برای هم و دیگر اعضای خانواده. در صحنهای کوتاه والدین باهم دعوا و جر و بحث دارند و مادر پدر را کتک کوهی آتشفشانی در شهر محل زندگی اوساکو نیمه فعال شده است و احتمال تشدید فعالیتش میرود. سگ خانگی یکی از بچهها میمیرد و جنازهاش در کولهپشتی او در طی سفر همراهش است. تعدادی از دخترهای مدرسه به ریو توجه میکنند و حرکات او را زیر نظر دارند. برخی بزرگترها در مناسبتهای شبانه در حال مصرف نوشیدنیهای الکی هستند و در اثر مصرف بیش از حد دچار مستی و عدم تعادل میشوند. برخی شخصیتهای بزرگسال در حال سیگار کشیدن هستند. موضوع جدایی والدین، بیکاری و تلاش برای پیدا کردن کار و کسب درآمد نیز جز موضوعات مطرح در فیلم است که به جهان بزرگسالان تعلق دارد. برخی الفاظ و عبارات توهینبرانگیز در فیلم به کار رفته است. تماشای این فیلم برای کودکان زیر 9 سال پیشنهاد نمیشود. کودکان بین 9 تا 11 سال هم بهتر در کنار بزرگترها فیلم را ببینند تا در صورت لزوم فرصت گفتگو را داشته باشند.
چکیده داستان
در فیلم امیدوارم اوساکو و ریو دو برادر هستند که به علت جدایی والدینشان، به دور از هم و در دو شهر مختلف زندگی میکنند. اوساکو، برادر بزرگتر آرزو دارد خانواده دوباره دور هم جمع شوند. برادر کوچکتر، ریو خیلی هم به بازگشت شرایط به حالت قبل اصرار و تمایل ندارد. در مدرسهی اوساکو شایعهای مطرح است که در هنگام عبور دو قطار سریعالسیر جدید از کنار هم، هر آروزیی برآورده میشود. او به همراه دوستانش نقشهی سفری را به نقطهی عبور این دو قطار سریعالسیر طرحریزی میکند و ریو و دوستانش نیز در این سفر به آنها میپیوندند. بچهها بعد از طی سفری یک روزه به محل تقاطع این دو قطار میرسند و در لحظه عبور قطارها، هر یک، آرزویی را بر زبان میآورند. اوساکو بعد از شنیدن مشکلات و آرزوهای بقیهی بچهها، از خواست خود دست میکشد و شرایط خانوادگی خود را همان طور که هست میپذیرد.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما چرا بچهها این سفر را برنامهریزی کردند؟ تا به حال برایتان پیش آمده که بدون والدینتان به سفر بروید؟ اگر بله، چه احساسی داشتید؟ و اگر نه، دوست دارید به چنین سفری بروید؟
ریو و اوساکو از هم دور بودند و برای هم و والدینشان دلتنگ میشدند. شما تابهحال برای کسی دلتنگ شدهاید؟ فکر میکنید دلتنگ شدن برای دیگران چطور احساسی است؟ برای رفع دلتنگی چه کارهایی میشود کرد؟
بچهها هر کدام آرزویی داشتند و در وقت عبور قطارهای سریعالسیر آرزوهایشان را بر زبان آورند. مهمترین آرزوی شما چیست؟ فکر میکنید بهترین راه برای برآورده کردن آرزوها چه راهی است؟