باد برمیخیزد انیمهای است که از مانگایی به همین نام اقتباس شده و داستان زندگی جیرو هوریکوشی، طراح هواپیماهای جنگندهی کشور ژاپن در جنگ جهانی دوم را روایت میکند. فیلم با خوابهای جیرو آغاز میشود که آرزوی پرواز دارد. او با دقت اخبار علمی مربوط به پیشرفت صنعت هواپیماسازی را دنبال میکند و در خواب و بیداری به پرواز میاندیشد. رؤیاها، اندیشهها و دانستههای او آنقدر با هم عجین شدهاند که جیرو افکارش را در خواب با طراحی ایتالیایی در میان میگذارد. اما دوران جنگ، سرنوشت دیگری برای مهندسان هوافضا رقم میزند؛ آنها خلاقیت، علم و استعداد خود را در اختیار صنعت و کشورشان میگذارند تا ابزاری برای جنگ و کشتار بیشتر بسازند ولی جیرو همچنان به هواپیما و پرواز از جنبهی زیبایی و لطافت نگاه میکند. چیزی که برای او دردآور است، از یک طرف مشاهدهی فقر مردم کشورش است و از طرف دیگر، هزینهی گزاف برای ساخت وسیلهای که تنها هدفش کشتار انسانها در دیگر کشورهاست. تنها دلگرمی او ادامهی زندگی در دنیای پس از جنگ است که در آن مردم سوار بر هواپیماهایی زیبا بر فراز ابرها پرواز خواهند کرد. در این فیلم بر اهمیت انساندوستی، کمک به همنوع، وطندوستی، همکاری، صداقت، صلح و حقوق انسانها تأکید شده و جنگ و فقر مورد نکوهش قرار گرفته است. در فیلم صحنههای خشن، ترسناک و غمانگیز متعددی وجود دارد؛ مانند حرکت زمین و خانهها در اثر زلزله و آتشسوزی در شهر پس از زلزله، بیماری یکی از شخصیتها، بازگشتش به آسایشگاه مسلولین و انتظار مرگ او. جیرو و دیگران در طول فیلم سیگار میکشند و زیر سیگاریهای پر از تهسیگار نمایش داده میشوند. گاهی نوشیدن مشروب هم نشان داده میشود. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۱۱ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان و نوجوانان ۱۱ تا ۱۳ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت گفتگو در مورد ترسها و نگرانیهایشان و نیز در مورد پیام و داستان فیلم برایشان فراهم شود.
جیرو هوریگوشی پسر توانمند و فعالی است که با آرزوی پرواز به خواب میرود و با رؤیای پرواز زندگی میکند. اما او میداند که هرگز نمیتواند یک خلبان شود، چون بینایی ضعیفی دارد. بنابراین بهعنوان یک طراح هواپیما تحصیل میکند و در شرکت میتسوبیشی مشغول به کار میشود. در دورانی که کشور ژاپن با رکود اقتصادی، شیوع بیماریهای مسری و بلایای طبیعی دست به گریبان است و مردم در تنگنا و سختی روزگار میگذرانند، دولت ژاپن با هزینهی فراوان سعی در انتقال تکنولوژی از کشور آلمان و ساخت هواپیماهای جنگنده دارد تا در جنگ با چین، روسیه، بریتانیا و آمریکا دست بالا و پیروز را داشته باشد.
جیرو سعی میکرد به این موضوع که هواپیماهایش در جنگ استفاده میشوند فکر نکند. به نظرتان آدم نسبت به چیزی که تولید کرده مسئولیتی ندارد؟ نظر شما راجع به جنگ چیست؟ فکر میکنید چرا کشورها با هم وارد جنگ میشوند؟ چه راههایی برای اجتناب از جنگ وجود دارد؟ دنیایی که شما دوست دارید در آن زندگ کنید چه شکلی است؟ کشورها در دنیای خیالی شما چه ارتباطی با هم دارند؟