
فیلمی انیمیشنی و درام دربارهی رویدادهای قبل از مرگ یک نقاش مشهور، همراه با تلاش برای درک احساسات و تجربههای غمانگیز او
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم انیمیشنی دوبعدی دربارهی رویدادهای قبل از مرگ نقاشی هلندی به نام ونسان ون گوگ است. مردی جوان به نام آرماند که پسر پستچی ون گوگ است، بعد از مرگ ونسان، از طرف پدرش مامور میشود تا آخرین نامهی او را به برادرش برساند، اما آرماند متوجه میشود که برادرش مدتی بعد از ونسان از دنیا رفته و مرگ ونسان هم آنطور که شایع شده، بر اثر خودکشی نبوده است. او که ابتدا با اکراه وارد این ماجرا شده، کم کم به زندگی و شخصیت ونسان علاقهمند میشود و میخواهد از دلیل خودکشی یا قتل او سر دربیاورد. آرماند با افرادی که در ماههای پایانی زندگی ونسان با او در ارتباط بودهاند ملاقات میکند و روایتهای آنها را میشنود. او متوجه زندگی پر از رنج ونسان و تلاش همیشگی او برای اثبات خودش به اطرافیانش و سنگینی مسئولیتی میشود که او در قبال بیماری برادرش احساس میکرده است. فیلم با الهام از سبک ون گوگ در نقاشیهایش، به بازسازی خلاقانهی تصاویری از زندگی او میپردازد و در خلال این روایت، تنهایی و رنج ون گوگ را به زیبایی به تصویر میکشد.
زندگی و مرگ ون گوگ تلخ و غمانگیز است. او با شلیک به خودش، خودکشی کرده و قبل از آن هم یکی از گوشهایش را بریده است. شخصیتها در طول فیلم در حال سیگار و پیپ کشیدن یا نوشیدن و تعارف مشروباند. در پسزمینهی صحنهای که در دوبله حذف شده، یک روسپی با مشتریاش رابطه دارد و سر و صداهایی شنیده میشود. تماشای این فیلم برای کودکان کوچکتر از ۱۳ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان و نوجوانان ۱۳ تا ۱۵ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
یک سال پس از خودکشی ونسان ون گوگ، پستچی او از پسرش، آرماند، میخواهد که آخرین نامهی ون گوگ را به برادر او، تئو، برساند. آرماند با اکراه موافقت میکند و راهی پاریس میشود. او در پاریس متوجه میشود که تئو شش ماه پس از ونسان از دنیا رفته است. آرماند که حالا خودش هم درگیر موضوع زندگی و مرگ ونسان شده، به منطقهای میرود که ونسان در ماههای قبل از مرگش در آنجا زندگی میکرده است. او در مسافرخانهای ساکن میشود که ونسان ساکن بوده و از دختر صاحب مسافرخانه که آدلاین نام دارد، میشنود که او در آن مدت حال خوبی داشته و دلیلی نداشته خودکشی کند. آدلاین به آرماند میگوید که ونسان مدتی قبل از مرگش با دکتری به نام گَشه، که ونسان برای دیدن او به آن منطقه آمده، بحثی جدی داشته است. آرماند سراغ دکتر میرود و دکتر ماجرا را برای او تعریف میکند.
فرصتهایی برای گفتگو
سبک این فیلم را دوست داشتید؟ میدانید چرا نقاشیهای فیلم این شکلی بود؟ نقاشیهای ون گوگ را دیدهاید؟
فیلم توانست شما را به ون گوگ نزدیک کند؟ احساسات او برای شما قابل درک بود؟ دوست دارید دربارهی او بیشتر بدانید؟
به نظرتان چه چیزی باعث شد آرماند به زندگی ون گوگ علاقهمند شود؟ او چه چیزهایی از زندگی ون گوگ فهمید که برای شما جالب بود؟