بندانگشتی

(Thumbelina)
thumbnail
۱۳ سال به بالا
۱۱ تا ۱۳ با همراهی والدین
در رامون، ستاره‌های یک محتوا با توجه به تحلیل کلی سنجه‌ها و نظر بررس و با هدف نشان دادن میزان هم‌راستایی آن اثر با نیازهای رشدی و تحولی گروه سنی موردنظر، ارزیابی می‌شود. با نحوه نوشتن بررسی در رامون آشنا شوید

انیمیشنی ماجراجویانه درباره‌ی عشق بندانگشتی و شاهزاده، همراه با مضامینی چون اهمیت داشتن دوستی و کمک به همدیگر

سال: 1994
    بررس فیلم: پریسا موسوی

    سنجه‌ها

    این بخش، مجموعه ای از سنجه‌های مثبت و منفی است که در هر محتوا بررسی می‌شوند، تعداد بولت‌ها نشانگر کمیت آن سنجه است. با کلیک روی هر سنجه می‌توانید توضیحات مربوط به آن را بخوانید.
اطلاعات بیشتر درباره سنجه‌ها را در لینک زیر ببنیید: هر سنجه نمایانگر چیست؟
    بندانگشتی جوان و شاداب است. او دوست دارد همراهی برای زندگی‌اش پیدا کند. رابطه‌اش با مادرش خیلی خوب است. او کنجکاو است شاهزاده را بیشتر بشناسد. آن‌ها با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوند. بعد از این‌که خانم قورباغه بندانگشتی را می‌دزدد، حیوانات جنگل نجاتش می‌دهند. اهمیت و نقش دوستی در این فیلم پررنگ شده است. دوست‌های بندانگشتی تا لحظه‌ی آخر او را همراهی می‌کنند. حتی زمانی که نمی‌توانند به او نزدیک شوند، از راه دور مراقبش هستند. بندانگشتی بارها تحقیر می‌شود. و از یک جایی به بعد دیگر زیر بار حرف زور نمی‌رود و تصمیم می‌گیرد با موش کور ازدواج نکند.
    بندانگشتی که فکر می‌کند شاهزاده مرده، تصمیم می‌گیرد با موش کور ازدواج کند، ولی لحظه‌های آخر از تصمیم اشتباهی که گرفته پشیمان می‌شود و فرار می‌کند. شاهزاده که عاشق بندانگشتی است، برای نجات او تا پای مرگ هم می‌رود. حیوانات جنگل مثل ژاکیمو و کفشدوزک‌ها و پروانه‌ها بارها به بندانگشتی کمک می‌کنند تا بتواند فرار کند و به خانه‌اش برگردد.
    بندانگشتی دوست دارد ازدواج کند و خوشبختی‌اش را در گرو ازدواج کردن می‌داند. او و شاهزاده کورنلیوس از همان لحظه‌ی اول که همدیگر را می‌بینند به هم علاقه‌مند می‌شوند و این علاقه را هم به زبان می‌آورند و هم با نگاه و هم با رفتارشان نشان می‌دهند. آن‌ها بارها همدیگر را می‌بوسند که این صحنه‌ها در نسخه‌ی دوبله حذف شده است. ازدواج کردن آن‌قدر برای بندانگشتی مهم است که وقتی می‌فهمد شاهزاده مرده، تصمیم می‌گیرد با موش کور پولدار ازدواج کند. در این انیمیشن کلیشه‌های جنسیتی دیده می‌شود. بندانگشتی آواز می‌خواند و می‌رقصد و خانواده‌ی قورباغه و سوسک به خاطر همین رقص و آواز می‌خواهند او عضوی از خانواده‌شان باشد تا پولی که از این راه به دست می‌آید، در خانواده‌شان بماند. خانم قورباغه بندانگشتی را می‌دزدد و می‌خواهد به زور وادارش کند با پسرش ازدواج کند. سوسک هم او را می‌دزدد و وادارش می‌کند روی صحنه آواز بخواند و برقصد و می‌خواهد با او ازدواج کند. سوسک به بندانگشتی می‌گوید تو زشتی و از این‌که مبادا زیبا نباشد غصه می‌خورد. موش کور در ازای پول از خانم موش می‌خواهد بندانگشتی را راضی به ازدواج با او کند. خانم موش هم برای بندانگشتی این شعر را می‌خواند: «... ازدواج با آدم بی‌پول کار احمقانه‌ایه. چون بی‌پول نمی‌شه قبض‌ها رو داد و شکم رو سیر کرد. عزیزم با موش کور ازدواج کن. درسته که خیلی خوش‌اخلاق نیست و از یه خفاش هم کورتره، اما به جاش چشماش آبیه. خیلی باهوش نیست، اما به جاش کلی پول داره. عزیزم، با موش کور ازدواج کن... فقط به پول فکر کن.» در فیلم، نوشیدن مشروبات الکلی هم دیده می‌شود.
    قورباغه‌ها، سوسک و حتی موش کور بندانگشتی را می‌دزدند و می‌خواهند وادارش کنند با آن‌ها ازدواج کند. قورباغه‌ها بندانگشتی را روی یک زنبق آبی رها می‌کنند و بندانگشتی توی رودخانه شناور می‌شود و چیزی نمانده از آبشار سقوط کند. شاهزاده که به دنبال بندانگشتی می‌گردد درون دریاچه‌ی یخ‌زده می‌افتد و یخ می‌زند. شاهزاده در موقعیتی دیگر و هنگام نبرد با قورباغه، از ارتفاع پرت می‌شود پایین. ژاکیمو توی خانه‌ی موش کور افتاده و همه فکر می‌کنند مرده است.

    آنچه والدین باید بدانند

    در بخش آگاهی والدین درباره‌ کلیت محتوا، داستان و نکات مثبت و منفی آن نوشته‌ایم. همچنین به نکاتی اشاره می‌کنیم که ممکن است برای والدین مهم باشند.

    بندانگشتی انیمیشنی است با اقتباس از کتاب بندانگشتی، نوشته‌ی هانس کریستین اندرسون. این انیمیشن ماجرای زنی تنهاست که دلش فرزند می‌خواهد. جادوگری به او دانه‌ای می‌دهد. زن دانه را می‌کارد و از وسط گلی که رشد کرده دختر کوچولویی بیرون می‌آید که اندازه‌ی یک بند انگشت است. بندانگشتی و شاهزاده کورنلیوس عاشق هم می‌شوند. ولی خانم قورباغه او را می‌دزدد تا با پسرش ازدواج کند. در این انیمیشن اهمیت گروه دوستی بارها تکرار می‌شود. شخصیت‌ها در موقعیت‌های مختلف به هم کمک می‌کنند تا از مخمصه نجات پیدا کنند. شاهزاده برای نجات بندانگشتی جان خودش را به خطر می‌اندازد. ژاکیمو همه‌ی تلاشش را می‌کند شاهزاده را پیدا کند. آن‌ها سعی می‌کنند امیدشان را از دست ندهند. و در نهایت شاهزاده و بندانگشتی با هم ازدواج می‌کنند.
    در فیلم موقعیت‌های خشنی وجود دارد که ممکن است برای کودکان دلهره‌آور باشد. بندانگشتی بارها دزدیده می‌شود و مجبور است از دست موجودات بدجنس فرار کند. فیلم تأکید زیادی بر ازدواج بندانگشتی دارد. تأثیر جادو هم در فیلم دیده می‌شود. بندانگشتی می‌خواهد زیبا باشد. بعضی از شخصیت‌ها بسیار خودخواه هستند و برای رسیدن به هدف‌هایشان کارهای غیراخلاقی می‌کنند. تماشای این فیلم برای کودکان زیر 11 سال پیشنهاد نمی‌شود. کودکان 11 تا 13 سال نیز با همراهی بزرگ‌ترها پیشنهاد می‌شود، تا در صورت نیاز بتوانند با هم گفت‌و‌گو کنند.

    چکیده داستان

    در دهکده‌ای زنی تنها زندگی می‌کند که آرزو دارد بچه‌ای داشته باشد. او نزد جادوگری می‌رود و از او می‌خواهد کاری کند تا صاحب بچه شود. جادوگر به او دانه‌ای می‌دهد و می‌گوید آن را بکارد. دانه که رشد می‌کند، از وسط گلِ آن، دختری که اندازه‌ی بند انگشت آن زن است بیرون می‌آید. مادرش او را لینا بندانگشتی صدا می‌کند. بندانگشتی ناراحت است از این‌که هیچ‌کس دیگری در دنیا هم‌اندازه‌ی او نیست. تا اینکه شب‌ اول پاییز شاهزاده کورنلیوس همراه پدر و مادرش درحالی‌که مشغول طلایی کردن برگ‌ها هستند، بندانگشتی را می‌بیند و عاشق او می‌شود. ولی یک قورباغه او را می‌دزدد، و در ادامه همان قورباغه و یک سوسک و یک موش مانع رسیدن بندانگشتی به شاهزاده می‌شوند. سرآخر بندانگشتی با پشت سر گذاشتن همه‌‌ی این ماجراها و با کمک شاهزاده نجات پیدا می‌کند.

    تصاویر و ویدیو‌ها

    فرصت‌هایی برای گفتگو

    در این بخش موضوعات و سوالاتی را درباره هر محتوا مطرح می‌کنیم که صحبت راجع به آن‌ها می‌تواند برای بچه‌ها و خانواده‌ها مفید باشد و به درک بهتر اثر و موضوعات مطرح شده در آن منجر شود.

    چرا بندانگشتی تنها راه خوشبختی را در ازدواج کردن می‌دید؟ او چه کارهای دیگری می‌توانست انجام دهد تا احساس رضایت داشته باشد؟
    خوشبخت بودن چه تعریف‌هایی دارد؟

    مشخصات فیلم و انیمیشن

    کارگردان Don Bluth، Gary Goldman
    رتبه MPAA G
    مدت زمان ۸۲
    کشور سازنده ایرلند، ایالات متحده آمریکا
    استودیو Don Bluth Ireland Ltd
    بازیگران جودی بِنسون، جینو کُنفورتی، گَری ایمهوف
    سال انتشار ۱۹۹۴