
فیلمی انیمیشنی و کمدی دربارهی گروهی تبهکار، تغییر آنها از بدی به خوبی و تجربهی تایید و توجه دیگران
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
بچههای بد انیمیشن دوبعدی و اقتباسی آزاد از مجموعه داستانهایی با همین نام اثر آرون بلَبی است، دربارهی گروه تبهکاری به نام بچههای بد است. این گروه متشکل از پنج حیوان مختلف است که هر کدام نقشی را در گروه به عهده دارند. سردستهی این گروه گرگ خاکستری است که در جریان یکی از سرقتهایشان، موقع کمک به پیرزنی احساس خوب بودن را تجربه میکند، ولی سعی میکند آن را پس بزند. بقیهی اعضای گروه هم به خاطر رفاقت با گرگ و تاثیرپذیری از او، در موقعیتهای دیگری خوب بودن و کمک کردن به دیگران را تجربه میکنند و مورد توجه و تشویق مردم قرار میگیرند. لذت تایید دیگران به تدریج آنها را به خوب بودن متمایل میکند. آنها در نهایت دست از تبهکاری برمیدارند و تبدیل به موجودات خوبی میشوند. فیلم نشان میدهد خیلی از رفتارهای بد به خاطر قضاوتهای کلیشهای دیگران دربارهی ماست و اگر بتوانیم خود را از این کلیشهها خلاص کنیم، لذت خوب بودن را درک خواهیم کرد.
فیلم در ژانر سرقت ساخته شده و صحنهها و موقعیتهای تعقیب و گریز و زد و خورد در آن فراوان است، ولی عموم این موقعیتها کارتونی و بامزهاند و به آسیب جدی منجر نمیشوند. با وجود این، مقاومت اعضای گروه در مقابل کار خوب و تغییر چهرهي ناگهانی آنها از خوبی به بدی در موقعیتهایی که به نظر میرسد دیگر خوب شدهاند، ممکن است برای کوچکترها آزاردهنده باشد. همچنین، یکی از شخصیتها که همه تصور میکنند خوکچهای نیکوکار است، اواسط فیلم خود واقعیاش را نشان میدهد که موجودی سنگدل و بدجنس است. در نسخهی دوبله از کلمات و عبارات نامناسب زیادی استفاده شده که بخشی از آنها تنها برای جذب مخاطب بزرگسال به کار رفتهاند و ممکن است مورد تقلید کودکان قرار گیرند. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۸ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۸ تا ۱۰ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
پنج حیوان تبهکار تصمیم میگیرند در یکی از بزرگترین سرقتهایشان، جایزهی دلفین طلایی را که قرار است در مراسمی به خوکچه هندی نیکوکاری اهدا شود، بدزدند. آنها در این مراسم گرفتار پلیس میشوند و گرگ به دروغ، از پلیس و شهردار میخواهد به آنها فرصت بدهد تا خوب شوند. خوکچهی نیکوکار مسئولیت آموزش خوبی به آنها را به عهده میگیرد ولی بعدا معلوم میشود خوکچه موجود بدی است که قصد داشته از گروه تبهکار برای سرقتی بزرگ سوءاستفاده کند. سرانجام همهی اعضای گروه تبدیل به موجودات خوبی میشوند و در ماموریت پلیس برای گرفتن خوکچه کمک میکنند.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظرتان اعضای گروه چه احساسی نسبت به خودشان داشتند؟ فکر میکنید احساس آنها در طول فیلم چه تغییری کرد؟
چیزی دربارهی کلیشهها یا تصورات قالبی شنیدهاید؟ به نظرتان چه کلیشهای دربارهی بچههای بد وجود داشت؟
به نظر شما انجام کار خوب فقط برای این است که دیگران ما را تشویق کنند؟ شما چه دلایل دیگری برای انجام کارهای خوب دارید؟