
فیلمی درام دربارهی پسری نوجوان و تلاش او برای فیلم ساختن و رفتن به جشنواره و همزمان، پذیرفتن مسئولیت پول درآوردن برای تهیهی داروی مادرش
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم سینمایی داستان پسری نوجوان به نام مرتضی است که با مادر و برادر کوچکش در خانهای کوچک و قدیمی و در محلهای فقیرنشین زندگی میکنند. او آرزو دارد فیلم بسازد اما متوجه میشود اگر مادرش که مبتلا به سرطان شده، آمپولی را که یک میلیون تومان قیمت دارد تهیه نکند، توان راه رفتن را از دست خواهد داد. او برای فراهم کردن پول دارو تلاش زیادی میکند؛ بچههای مدرسه را فریب میدهد، شرطبندی میکند و در تمام این مسیر از حمایتهای بیدریغ دوست و همکلاسی صمیمی و وفادارش بهرهمند میشود. مرتضی یک قهرمان معمولی است که برای رسیدن به هدفش دست به کارهای اشتباه هم میزند. او مثل همهی کودکان همسنوسالش، ویژگیها و رفتارهای مثبت و منفی را با هم دارد. فیلم با به تصویر کشیدن مسائل و چالشهای حلناشدنی مرتضی و خانوادهاش که در اثر فقر بر آنها تحمیل شده، در فضایی تلخ و بدون دیدن روزنهای از امید به پایان میرسد.
فیلم صحنههای خشن و ترسناک متعددی دارد؛ از جمله موضوع پدر نداشتن مرتضی، سرطان مادر و عود کردن بیماری او و چندین صحنهی تعقیب و گریز و زدوخورد و زخمی شدن. مجموعهی این موضوعات باعث شدهاند که فضای کلی داستان و موقعیتهای فیلم، سرد و تلخ و خشن باشند. در صحنهی پایانی فیلم، مرتضی روی ریل و مقابل قطاری که به او نزدیک میشود ایستاده و مشخص نمیشود چه اتفاقی در ادامه میافتد؛ کودکان کوچکتر ممکن است با تصور برخورد مرتضی با قطار و مرگ یا مصدوم شدن او بسیار غمگین و مضطرب شوند. بیماری مادر، فقر شدید خانواده و اجبار مرتضی به کار کردن و پول درآوردن برای کمک به خانواده، موضوعات سنگین و بزرگسالانهای هستند که ممکن است کوچکترها را مضطرب کنند؛ بهویژه اینکه فیلم با امید و گشایش به پایان نمیرسد. تماشای این فیلم برای کودکان زیر 13 سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان و نوجوانان 13 و 14 ساله هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با حضور و همراهی والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت گفتگو دربارهی موضوعات تلخ و خشن فیلم را داشته باشند.
چکیده داستان
داستان این فیلم دربارهی پسر نوجوانی به نام مرتضی است که آرزو دارد فیلمساز شود. او که با مادر و برادرش زندگی میکند، سعی دارد فیلمنامهاش را با دوربینی که قرض گرفته به فیلم تبدیل کند و با شرکت در جشنوارهی فیلم، جایزه بگیرد. اما متوجه میشود که بیماری مادرش عود کرده و او نیاز به یک میلیون تومان پول دارد تا دارویی برای مادرش بگیرد وگرنه او بهتدریج توانایی راه رفتن را از دست خواهد داد. او به آب و آتش میزند تا این پول را جور کند ولی خیلی زود متوجه میشود که داستان به همین یک میلیون تومان ختم نمیشود و مادر باید هر بیست و یک روز این دارو را مصرف کند.
فرصتهایی برای گفتگو
چقدر فضای فیلم، محل زندگی مرتضی و شرایط زندگیاش برای شما آشناست؟ زندگی او چه شباهتها و تفاوتهایی با زندگی شما داشت؟
شما اگر جای مرتضی بودید، برای درآوردن یک میلیون تومان چه کارهایی انجام میدادید؟ از کسی کمک میگرفتید؟
اگر قرار بود ادامهی داستان را بنویسید، مرتضی میتوانست در ادامهی داستان به آرزویش برسد؟ به نظرتان میشد داستان را جوری نوشت که او فیلمساز شود و فیلمش به جشنواره راه پیدا کند؟