این فیلم که به اولین انیمیشن رئال ایران معروف است (استفاده از انیمیشن در زمینهای از فضاها و شخصیتهای واقعی)، دربارهی پیرمردی به نام سهند آذرنیا است که کارخانهی تولید اسباببازی دارد و علاقه دارد عروسکهای ایرانی بسازد اما مدیرفروش کارخانهاش، سلم قلی، به عروسکهای غیرایرانی علاقه دارد. در طول داستان، سلم قلی سعی میکند پیرمرد را بدزدد و جلوی کار او را بگیرد. اما برادرزادهی پیرمرد، ساوالان، با همراهی عروسکها او را نجات میدهند تا کارخانه دوباره کارش را از سر بگیرد. فیلم نشان میدهد آدمهای بدی مثل سلم قلی در نهایت شکست میخورند. فیلم صحنههای زد و خورد متعددی دارد. زبان و گفتگوهای فیلم هم سرشار از تهدید و تمسخر و توهین است. تقریباً اولین انتخاب شخصیتها در ارتباط با هم یا برخورد فیزیکی است یا استفاده از زبان ناسزا و تهدید و این مختص به شخصیتهای منفی فیلم نیست. بعضی شخصیتها جملات یا عباراتی را به زبان آذری میگویند و یا با لهجهی آذری صحبت میکنند که ممکن است کودکان کوچکتر را سردرگم کند؛ در عین اینکه میتواند کودکان را با زبان و لهجهی آذری آشنا کند. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۷ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۷ تا ۹ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با حضور و همراهی والدین تماشا کنند تا فرصت گفتگو در مورد موضوعات فیلم را داشته باشند.
سهند آذرنیا پیرمردی است که کارخانهی ساخت اسباببازی دارد. او بسیار علاقهمند به ساخت عروسکهایی است که ریشه در قصههای ایرانی دارند، اما مدیر فروش کارخانه که پسر خواهر همسر پیرمرد است، سخت علاقهمند به تولید اسباببازیهای غیرایرانی است؛ به همین دلیل سعی میکند پیرمرد را بدزدد و کسب و کار او را به روش خودش بگرداند.
چه بخشی از این فیلم برای شما جالب بود؟ به نظر شما چرا پیرمرد علاقه داشت عروسکهای ایرانی بسازد؟ او این کار را خوب انجام داده بود؟ فکر میکنید عروسکهایی که ساخته بود برای بچهها جذاب بودند؟ به نظرتان پیام این فیلم چه بود؟ فیلم توانسته بود پیامش را به خوبی منتقل کند؟