
فیلمی انیمه و اکشن دربارهی تلاش و مبارزه برای نجات زمین از دست موجودی فضایی و شرور، همراه با تجربهی دوستی و کار گروهی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم انیمه که از مجموعه انیمههای توپ اژدهاست، دربارهی سه جنگجو به نامهای برولی، ویجیتا و گوکو است که پس از نابودی سیارهی ویجیتا توسط حاکم کهکشان، زنده ماندهاند و هر کدام تبدیل به مبارزی قدرتمند شدهاند. برولی به تشویق پدر و برای گرفتن انتقام از ویجیتا که او را به سیارهای دیگر تبعید کرده، با ویجیتا و گوکو مبارزه میکند. در این مبارزه برولی از قدرت خشم و غمی که پس از کشته شدن پدرش توسط حاکم کهکشان در او جریان پیدا کرده، و ویجیتا و گوکو از قدرت دوستی و هدفی مانندِ نجات زمین استفاده میکنند. برولی که تبدیل به ماشینی جنگنده شده و بدون فکر مبارزه میکند، نمیتواند با ویجیتا و گوکو مقابله کند. اما ویجیتا و گوکو، خواست فردی خود برای پیروز شدن را نادیده میگیرند و با اتحاد و ترکیب قدرتهایشان، موفق میشوند او را شکست داده و زمین را نجات دهند. داستان فیلم علاوه بر پررنگ کردن مفاهیمی چون دوستی، همدلی و شجاعت، نشان میدهد که توانایی مدیریت احساسات و همراه کردن آن با قدرت تصمیمگیری بر مبنای دانایی، کمک میکند تا بتوانیم موقعیتهای بحرانی را پشت سر بگذاریم.
فیلم موقعیتهای ترسناک و خشن بسیاری دارد که ممکن است برای کوچکترها آزاردهنده باشند: موقعیتهای بسیاری از مبارزه و شلیک لیرز و استفاده از تفنگ در فیلم وجود دارد. فریزا که به سنگدل بودن معروف است، سیارهی سایاجینها را نابود میکند و برای رسیدن به خواستهی خود، پدر برولی را میکشد. در سیارهی وامپاس حشرات غولپیکری زندگی میکنند که بارها به شخصیتهای فیلم حمله میکنند و جان آنها را تهدید میکنند. پاراگاس برای نجات فرزندش، سایاجینی را که به او کمک کرده بود تا به سیارهی وامپاس برسد میکشد. او همچنین برای کنترل قدرت فرزندش از شوک الکتریکی استفاده میکند. همچنین، شخصیتهای مبارز به صورت نیمهبرهنه نشان داده میشوند و بر اندام عضلهای آنان تاکید شده است. موضوع نجات زمین به شکلی که در فیلم مطرح شده نیز موضوع معناداری در دنیای کودکان نیست. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۱۰ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۱۰ تا ۱۲ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را همراه والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتوگو کنند.
چکیده داستان
پادشاه سیارهی ویجیتا، نوزادی به نام برولی را به خاطر بالا بودن توان جنگجوییاش، به سیارهای دور و خالی از سکنه تبعید میکند. پاراگاس، پدر برولی برای محافظت از فرزندش به این سیاره میرود و قصد دارد برولی را تبدیل به جنگجویی قدرتمند کند تا بتواند روزی انتقامش را از پادشاه ویجیتا بگیرد. در همین زمان فریزا که حاکم جدید کهکشان است، سیارهی ویجیتا را نابود میکند تا سایاجینها که جنگجویانی قدرتمند هستند، تهدیدی برای حکومتش نباشند. اما نوزاد پادشاه و فرزند یکی از سایاجینهای مبارز که به زمین فرستاده شده بودند تا در آرامش زندگی کنند، زنده میمانند. با گذشت سالها نیروهای فریزا که به فرمان او به دنبال توپهای اژدها هستند، برولی و پدرش را در سیارهای دور پیدا میکنند و نزد او میبرند. فریزا پاراگاس را توجیه میکند تا برولی روی زمین در مقابل ویجیتا و گوکو مبارزه کند و در وسط مبارزه، پاراگاس را میکشد تا با استفاده از قدرت خشم، نیروی برولی را افزایش دهد. در این نبرد طولانی، ویجیتا و گوکو تصمیم میگیرند قدرتشان را تبدیل به قدرتی واحد کنند. در این میان ماموران فریزا که حالا تبدیل به دوستان برولی شدهاند، متوجه میشوند نیروی زیاد برولی در نهایت سبب مرگ او خواهد شد، به همین دلیل با جمع کردن توپها و فراخواندن اژدها، آرزو میکنند برولی به سیارهای که از آن آمده، بازگردد. با تمام شدن مبارزه، گوکو نزد برولی میرود و با نشان دادن حسن نیت، به او میگوید که قرار است مبارزه کردن را به او بیاموزد.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما توانایی کنترل احساسات تا چه اندازه میتوانست به برولی برای تبدیل شدن به یک جنگجوی واقعی کمک کند؟ فکر میکنید چه چیزی سبب شده بود برولی تبدیل به یک ماشین جنگی شود؟
به نظر شما نشان دادن جزئیات مبارزه چه تاثیری در داستان فیلم دارد؟ حذف موقعیتهای طولانی نبرد شخصیتها، داستان فیلم را تحت تاثیر قرار میدهد؟
وجیتا و گوکو پس از متحد شدن با یکدیگر قدرت بیشتری در مقابل برولی به دست آوردند؛ شما هم موقعیتی مشابه با ویجیتا و گوکو تجربه کردهاید که با متحد شدن و کار گروهی، نیرو و انرژی بیشتری برای رسیدن به خواستهی خود داشته باشید؟