داستان این فیلم سینمایی با موضوع جدیاش، دربارهی دختر ۱۶ سالهای به نام جونو است که بعد از رابطهی جنسی با همکلاسیاش، به طور ناخواسته باردار میشود و باید تصمیم بگیرد که چطور به خانوادهاش بگوید و اینکه آیا میخواهد جنین را سقط کند یا نه. در طول فیلم میبینیم که برخلاف تصور جونو، پدر و نامادریاش از او و تصمیماتش کاملاً حمایت میکنند. جونو دختری مستقل و با اعتمادبهنفس است و به خوبی به کمک دوستان، خانواده و تجربههای شخصی خودش، در مقاطع حساس، تصمیماتی عاقلانه میگیرد. ونسا، زنی که جونو انتخاب میکند تا سرپرستی فرزندش را بر عهده بگیرد نیز به خواستهها و تواناییهای خودش اعتماد دارد و حتی با عدم حضور همسرش میداند که میتواند سرپرستی فرزند جونو را به عهده بگیرد. او همچنین متوجه میشود که گاهی اتفاقاتی غیر قابلپیشبینی در زندگی ما میافتند و زندگی بزرگترها پیچیدهتر از آن است که از بیرون به نظر میرسد. داستان با نشان دادن فراز و نشیبهای زندگی جونو و تصمیماتش، به موضوعاتی چون مسئولیتپذیری، بحرانهای دوران بلوغ، نقش والدین در زندگی فرزندان آسیبدیده و نتایج تصمیمات عاقلانه میپردازد. تماشای صحنههایی که در آن جونو بخشهایی از یک فیلم ترسناک را میبیند و اینکه سعی میکند نگاهی به شیوهی خودکشی با طناب بیندازد و با دردهای بارداری و زایمان در بیمارستان روبهرو میشود، ممکن است باعث اضطراب در کودکان کوچکتر شود. در ابتدای نسخهی اصلی فیلم، با نشان دادن جونو و همکلاسیاش روی یک صندلی، بدون نشان دادن جزئیاتی دیگر، رابطهی جنسی آنها و دلیل بارداری جونو نشان داده میشود. موضوع و فضای داستان و روابط بین شخصیتها به زندگی کودکان ارتباطی ندارد و بیشتر میتواند برای نوجوانان قابل ارتباط و همذاتپندارانه باشد. تماشای این فیلم برای نوجوانان بزرگتر از ۱۵ سال پیشنهاد میشود.
داستان این فیلم دربارهی دختری ۱۶ ساله به نام جونو است که گرفتار یک بارداری ناخواسته میشود و بعد از بازدید از کلینیک سقط جنین تصمیم میگیرد کودکش را نگه دارد و او را به دنیا آورد. جونو میداند که خودش به دلیل سن پایین نمیتواند کودک را بزرگ کند؛ به همین دلیل با پیشنهاد بهترین دوستش، لیا، تصمیم میگیرد خانوادهی جدیدی برای فرزندش پیدا کند. او با ونسا و مارک آشنا میشود؛ ونسا خواستار بزرگ کردن بچه است، اما مارک تصور میکند نمیتواند نقش پدری مسئولیتپذیر را ایفا کند. پس از جدایی ونسا و مارک، جونو با اعتماد به ونسا فرزندش را به او میسپارد و خودش نیز سعی میکند با پذیرش گذشتهاش، به زندگیاش به عنوان یک نوجوان شاد ادامه دهد.
به نظرتان موضوع این فیلم چقدر در دنیای نوجوانان مهم و معنادار است؟ آیا فیلمهای دیگری با چنین مضمونی تماشا کردهاید؟ شخصیت جونو چه تفاوتهایی با آنها دارد؟ جونو چطور توانست موقعیت پیشآمده را مدیریت کند؟ آیا شما تصمیم نهایی او را تایید میکنید؟ اگر شما جای او بودید چه کار میکردید؟