
فیلم انیمیشنی دربارهی راز بزرگ سیرک موفق، تبدیلشدن انسانها به حیوانات همراه با تلاش و همدلی شخصیتها برای نجات سیرک
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
حیوانات بیسکویتی فیلمی انیمیشنی و دربارهی سیرکی جادویی است که اجرای حیوانات مختلف باعث شهرتش شده است. اوون پسربچهای است که توسط صاحبان سیرک به فرزندخواندگی پذیرفتهشده است. هوراشیو عموی اوون از ابتدای داستان با حسادت و خشم سعی در برهم زدن زندگی برادرش و کشف راز موفقیت او دارد. سالها بعد اوون برای ازدواج با زویی مجبور به ترک سیرک میشود. او که در یک حادثهی آتشسوزی پدر و مادرش را از دست داده، در مراسم سوگواری جعبه بیسکویتی دریافت میکند و ناگهان با خوردن یکی از آنها تبدیل به موش میشود.
او ترس زیادی را تجربه میکند، اما با همدلی همسرش امنیت و آرامش را تجربه میکند و درنهایت متوجه میشود این راز موفقیت سیرک پدرش بوده است. زویی در این مسیر با تلاش و همکاری با دوستانش موفق میشود سیرک را دوباره افتتاح کند تا اوون خوشحالی و امید را تجربه کند. همدلی و همکاری اوون، زویی و دوستانشان با یکدیگر دلیل موفقیت آنها و پیروزی در مقابل هورا شیو و نقشههایش است.
در فیلم موقعیتهای ترسناک و خشنی وجود دارد. اوون با گمکردن بیسکویت مجبور میشود مدت زیادی حیوان باقی بماند و این موضوع او را ناامید میکند. همچنین هوراشیو با خوردن چندین بیسکویت همزمان به یک هیولای وحشتناک تبدیل میشود. در فیلم از عبارتهای توهینآمیز استفادهشده است و در برخی از صحنهها موقعیتهای عاشقانه بین شخصیت زن و مرد نمایش داده میشود که برای کودکان قابلدرک نخواهد بود. تماشای فیلم برای کودکان کوچکتر از 8 سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان 8 تا 10 سال نیز با همراهی والدین پیشنهاد میشود تا در صورت نیاز امکان گفتوگو داشته باشند.
چکیده داستان
اوون پسری است که در کودکی توسط زن و مردی که صاحب سیرک بزرگی هستند به فرزندخواندگی گرفته میشود. عموی خبیث او، هوراشیو، به موفقیت سیرک آنها حسادت میکند و در تلاش است راز موفقیت آنها را بفهمد. سالها بعد پدر و مادر اوون در حادثهی آتشسوزیِ سیرک از دنیا میروند. او برای شرکت در مراسم به سیرک میرود که سگی، که در واقع پدر اوون است، یک جعبه بیسکویت حیوانی به او میدهد. جعبه بیسکویتهای حیوانی راز موفقیت سیرک است. زیرا با خوردن هر بیسکویت افراد به همان حیوان تبدیل میشوند و میتوانند در سیرک اجراهای هیجانانگیز داشته باشند. هوراشیو با فهمیدن این راز تلاش میکند جعبه بیسکویتها را به دست آورد تا دوباره سیرکش را راهاندازی کند. در مقابل، زویی همسر اوون، سیرک را افتتاح میکند و آن دو با همکاری موفق میشوند هوراشیو را شکست دهند.
فرصتهایی برای گفتگو
در موقعیتهایی که حس حسادت را تجربه میکنید چگونه موفق به کنترل این حس میشوید؟
به نظر شما همدلی و حمایت زویی از اوون چه تاثیری در پایان داستان گذاشته است؟
برای همدلی با افراد در موقعیت های دشوار چه مهارت هایی لازم دارید؟