
فیلمی کمدی دربارهی دختری در آغاز نوجوانی و تلاش او برای بازگرداندن شادی به خانوادهی ازهمپاشیدهاش، همراه با تجربهی عشق اول
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم سینمایی که با اقتباس از یک رمان نوجوان با نام زندگی من در قالب الفبا، نوشتهی بَری جونزبرگ ساخته شده، دربارهی یک دختر نوجوان دوازدهساله است که به خاطر ویژگیهای منحصربهفردی که دارد، تنها و بدون دوست مانده است. او خوشصحبت و عاشق فرهنگ لغات است و سوالهای زیادی از معلم کلاس میپرسد که حوصلهی همکلاسیهایش را که علاقهای به درس و مدرسه ندارند، سر میبرد. وقتی دانشآموز جدیدی به نام داگلاس به کلاس میآید، کندیس از تنهایی درمیآید. داگلاس راز بزرگ خود را، که آمدن از یک بُعد دیگر است، با کندیس در میان میگذارد و میخواهد از درخت بلندی پایین بپرد تا به آنجا برگردد. بین او و کندیس رابطهی عاشقانهای شکل میگیرد و آن دو در کنار هم موفق میشوند به مسائل زندگیشان سر و سامان بدهند. داگلاس تصمیم میگیرد در همین بُعد و پیش کندیس بماند. کندیس هم موفق میشود خانوادهاش را که پس از مرگ خواهر شیرخوارش و ورشکستگی پدرش از هم پاشیده، دوباره به هم پیوند بزند. فیلم تلاش کرده مسائل بزرگسالان را از نگاه یک دختر دوازدهساله بررسی کند که تنها آرزویش این است که همه خوشحال باشند.
موضوعاتی مثل سوگواری پس از مرگ یک عزیز و افسردگی طولانیمدت مادر که باعث شده او بخواهد خانه را ترک کند، موضوعات سنگینی هستند که ممکن است برای کودکان آزاردهنده و اضطرابآور باشند؛ هرچند میتوانند برای کودکانی که چنین تجربههایی داشتهاند، الهامبخش و تسکیندهنده باشند. مسئلهی اصلی فیلم این است که نگاه کندیس به موضوعات، نگاهی کودکانه است و احساسات و تجربههای او هم عموما کودکانهاند؛ در حالی که عشق بین او و داگلاس رنگی نوجوانانه و بالغانه به فیلم میدهد که دیگر به دنیای کودکان ارتباطی ندارد. هرچند صحنههای بوسیدن کندیس و داگلاس در نسخهی دوبله حذف شده، ولی فضای رابطهی آنها از حالت دوستانه خارج شده و کاملا رنگ عاشقانه گرفته است. داگلاس به پدر کندیس میگوید که میخواهد با کندیس ازدواج کند.
چکیده داستان
کندیس دختری دوازدهساله است که دیدگاه خوشبینانه و منحصربهفردی که دربارهی زندگی دارد، او را از دیگر هم کلاسیهایش جدا کرده است. مادر کندیس به خاطر فوت خواهر او در نوزادی، افسرده است و پدرش بعد از شراکت با عموی کندیس ورشکست شده است. کندیس میخواهد شادی را به خانوادهاش برگرداند، ولی تاکنون موفق نشده است. روزی پسری به نام داگلاس به کلاس آنها میآید که معتقد است از یک بُعد دیگر است و میخواهد دوباره به آنجا برگردد. او کمکم به کندیس علاقهمند میشود و رابطهی عاشقانهای بین آنها آغاز میشود. داگلاس بعد از پریدن از یک درخت بلند برای رفتن به بعد دیگر، بیهوش میشود و وقتی دوباره به هوش میآید، به کندیس میگوید میخواهد همیشه پیش او بماند. کندیس هم موفق میشود رابطهی پدر و عمویش را ترمیم کند و مادرش را به زندگی برگرداند.
فرصتهایی برای گفتگو
فکر میکنید روشهای کندیس برای برگرداندن شادی به خانواده موثر بود؟ اگر شما جای او بودید چه کار میکردید؟ به نظرتان بچهها میتوانند در حل مسائل بزرگترها به آنها کمک کنند؟
رابطهی کندیس و داگلاس چه احساسی به شما میداد؟ ترجیح میدادید رابطهشان دوستانه باقی میماند یا وارد فضای عاشقانه میشد؟
به نظرتان رفتارها و احساسات کندیس بیشتر شبیه کودکان بود یا شبیه نوجوانان؟ شما با چه بخشهایی از او بیشتر احساس نزدیکی میکردید؟ چه موضوعاتی در فیلم برایتان ناخوشایند بود؟