دلیر یک انیمیشن کامپیوتری سهبعدی است که با الهام از قصههای پریان برادران گریم و هانس کریستین اندرسن نوشته شده است. داستان دربارهی شاهدختی نوجوان به نام مریداست که در پادشاهی اسکاتلند بزرگ شده است. او به جای یاد گرفتن شیوههای پرنسس بودن، دوست دارد بیرون از قصر، اسبسواری و تیراندازی کند. او اصرار دارد به مادرش بفهماند که ترجیح میدهد بمیرد، بهجای اینکه مثل او ملکه باشد. این موضوع، چالشهای زیادی را بین او و مادرش پیش میآورد و از مسیر حل این چالشها، رابطهی مریدا و مادر نیز متحول میشود. دلیر از معدود فیلمهایی است که قهرمان اصلیاش دختری است که از پرنسس بودن سر بازمیزند و برای رسیدن به خواستههایش و تعیین مسیر زندگیاش، مستقل رفتار میکند و به کس دیگری متکی نیست. در این فیلم رابطهی مریدا با والدین، کلیشهای نیست؛ او سرپیچی میکند، مادر و پدر اشتباه میکنند، ولی داستان همینجا متوقف نمیشود و دختر رابطهاش را با مادر میسازد و میتواند دیدگاه او را تغییر دهد. در این مسیر، هر دو متوجه اشتباهاتشان میشوند. فیلم بر این نکته تأکید میکند که اگر خواست روشنی داشته باشیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم، میتوانیم به نتیجه برسیم و نظر دیگران و مسیری را که آنها برایمان مشخص کردهاند، تغییر دهیم. فیلم، صحنههای ترسناک و خشن متعددی دارد. برخی از این صحنهها برای کودکان کوچک و حساس بسیار ترسناکاند؛ از جمله صحنهی حملهی خرس و تلاش برای کشتن او، و نیز صحنهی تبدیل شدن مادر به خرس که ممکن است برای کوچکترها خیلی ترسناک و آزاردهنده باشد. موضوع داستان که به پافشاری بر ساختن زندگی در مسیر شخصی و چالش و مخالفتجویی با والدین میپردازد، موضوع معناداری در دنیای کودکان کوچکتر نیست و بیشتر برای کودکان بزرگتر و نوجوانان قابل ارتباط است. تماشای این فیلم برای کودکان زیر 8 سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان 8 تا 10 سال هم در صورتی که فیلم را همراه والدین تماشا کنند، پیشنهاد میشود. کودکان کنار والدین احساس امنیت میکنند و فرصت گفتگو در مورد ترسها و نگرانیهایشان نیز برایشان فراهم میشود.
دلیر دربارهی شاهدختی به نام مریداست که در پادشاهی اسکاتلند بزرگ شده و بهجای اینکه یاد بگیرد چگونه پرنسس خوبی باشد، دوست دارد بیرون از قصر اسبسواری و تیراندازی کند. او وقتی میفهمد که در سن خاصی باید از بین خواستگارهای خانوادههای سلطنتی یکی را انتخاب کند، وحشت میکند. برای فرار از این انتخاب به جنگل میرود. آنجا جادوگر پیری را میبیند و از او میخواهد نظر مادرش را در مورد پرنسس شدن او تغییر دهد. راهحل جادوگر خیلی دردسرساز است و مریدا تمام شجاعت و توانش را به کار میگیرد تا طلسم جادوگر را از بین ببرد.
به نظر شما تصمیم مریدا چقدر فکرشده یا چقدر عجولانه بود؟ اگر شما جای او بودید برای حل مسئلهتان چه میکردید؟ این فیلم با بقیهی فیلمهای پرنسسی مثل منجمد چه تفاوتهایی داشت؟ شما کدام را بیشتر میپسندید؟ چه ویژگیهایی در شخصیت مریدا برای شما جالب بودند؟ او چه شباهتهایی به دخترهایی که میشناسید داشت؟ چه تفاوتهایی داشت؟