دی شکارچی خون‌آشام: خون‌خواهی

(Vampire Hunter D: Bloodlust)
thumbnail
۱۶ سال به بالا
۱۴ تا ۱۶ با همراهی والدین
در رامون، ستاره‌های یک محتوا با توجه به تحلیل کلی سنجه‌ها و نظر بررس و با هدف نشان دادن میزان هم‌راستایی آن اثر با نیازهای رشدی و تحولی گروه سنی موردنظر، ارزیابی می‌شود. با نحوه نوشتن بررسی در رامون آشنا شوید

فیلمی انیمه و فانتزی درباره‌ی تقابل دنیای خون‌آشام‌ها و انسان‌ها، و تلاش یک دورگه برای کمک به انسان‌ها، همراه با تجربه‌ی خودشناسی و دوستی

سال: 2000
    بررس فیلم: زهرا درایتی

    سنجه‌ها

    این بخش، مجموعه ای از سنجه‌های مثبت و منفی است که در هر محتوا بررسی می‌شوند، تعداد بولت‌ها نشانگر کمیت آن سنجه است. با کلیک روی هر سنجه می‌توانید توضیحات مربوط به آن را بخوانید.
اطلاعات بیشتر درباره سنجه‌ها را در لینک زیر ببنیید: هر سنجه نمایانگر چیست؟
    لیلا در کودکی والدین‌اش را از دست داده و خشم و غم بسیاری را تجربه می‌کند. او اکنون شکارچی خون‌آشام شده و نیروی خشم خود را به شجاعت برای مبارزه با آنان تبدیل کرده است. لیلا از اینکه خانواده‌ی خود را از دست داده و ممکن است در تنهایی بمیرد، می‌ترسد، اما پس از تجربه‌ی قصر کارمیلا و روبه‌رو شدن با کودکی خود، به این نتیجه می‌رسد که علاقه‌ای به کشتن ندارد و در نهایت در لحظه‌ی مرگ، خانواده‌ای که تشکیل داده در کنارش حضور دارند. دی شخصیتی نیمه‌انسان و نیمه‌خون‌آشام است. او نسبت به دنیای انسان‌ها و خون‌آشام‌ها احساس تعلق ندارد و از سمت هیچ‌کدام آنان مورد قبول و پذیرش نیست، به همین دلیل همیشه تنهاست و از نیروی خود برای مبارزه با خون‌آشام‌ها استفاده می‌کند.
    دی یک دورگه‌ی خون‌آشام و انسان است، اما با ذات خون‌آشامی خود می‌جنگند و تسلیم آن نمی‌شود. او از قدرتی که دارد برای کمک به انسان‌ها و از بین بردن هیولاها استفاده می‌کند. دی شخصیتی آرام و کم‌حرف دارد و در موقعیت‌های بحرانی با استفاده از تجربه و دانایی خود برای انجام کارِ درست، تصمیم‌گیری می‌کند. مایر یک خون‌آشام است که به انسانی به نام شارلوت علاقه‌مند شده و محبتی که به شارلوت دارد، به او کمک می‌کند بر خوی خون‌آشامی خود غلبه کند و بدون اینکه او را تبدیل کند، دوستش داشته باشد. او و شارلوت بر خلاف انتظار بقیه، رابطه‌ای صمیمانه و همراه با احترام با یکدیگر دارند و قصد دارند به شهر تاریکی‌ها سفر کنند تا بتوانند آزادانه و به دور از حمله‌ی انسان‌ها و خون‌آشام‌ها در کنار هم زندگی کنند. لیلا یک شکارچی خون‌آشام است که در کودکی والدین‌اش را بر اثر حمله‌ی خون‌آشام‌ها از دست داده و غم و خشم بسیاری نسبت به آنان تجربه می‌کند. لیلا شجاعت بسیاری دارد و بیشتر از اعضای گروه شکارچیان نسبت به دنیای اطراف و اتفاقاتی که رخ می‌دهد کنجکاو است و همین سبب می‌شود علاوه بر همراهی با گروه، به تنهایی هم بتواند تصمیم‌گیری کند. دانایی لیلا، سبب می‌شود او آخرین بازمانده‌ی گروه باشد. مواجهه‌ی او با دی و دیدن علاقه‌ی مایر و شارلوت، نگاهی را که به دنیای خون‌آشام‌ها دارد، تغییر می‌دهد.
    لیلا به خاطر اینکه دی لباسش را باز کرده و زخمش را درمان کرده، به او اعتراض می‌کند. لباس برخی از زن‌های خون‌آشام به گونه‌ای است که بر ویژگی‌های جنسی آنان تاکید می‌کند؛ در برخی از موقعیت‌ها خط سینه‌ی آنان پیداست. شارلوت درباره‌ی عشقی که به مایر دارد، با دی حرف می‌زند و موقعیت‌هایی از در آغوش گرفتن و ابزار علاقه بین شارلوت و مایر وجود دارد و در یکی از موقعیت‌ها نیز مایر گردن شارلوت را می‌بوسد که در نسخه‌ی دوبله حذف شده است. یکی از شخصیت‌‌های زن وارد بار شده و یک نوشیدنی سفارش می‌دهد. در آن‌جا مردانی در حال بازی با کارت نشان داده می‌شوند، در حالی‌که نوشیدنی روی میز آنان است.
    در فیلم از کلمات و عبارات توهین‌آمیز زیادی استفاده شده: احمق، دخل همه‌تون اومده وحشیا، دیوونه، حماقت، آشغالا، احمقِ خودسر، کثیف، لعنتی، ابله، کم‌عقل، بزدل، ترسو، گورت رو گم کن، دختره واقعاً خله، جانیِ روانی، منو احمق فرض کردی؟، می‌تونی دخلش رو بیاری، کدوم جهنمی هستی؟، احمقِ خودسر، بزدلِ ترسو، دهنتم ببندی بهتره، پیرمردِ خرفت، نمک‌نشناس‌هایِ احمق، و خفه شو. برخی از عبارت‌های استفاده شده در فیلم نیز برای کودکان معنادار نیستند و مربوط به دنیای بزرگسالان‌اند: تو همه چیز من هستی عشقِ من، تو عاشق دامپیر شدی، عشقِ من.
    فضای شهر تاریک، مه‌آلود و خلوت است. با ورود خون‌آشام به شهر، گل‌ها خشک می‌شود و حیوانات در حالی که ترسیده‌اند، پنهان می‌شوند. او از پنجره وارد خانه‌ای می‌شود و زنی می‌رباید. دی وارد خانه‌ای مخروبه می‌شود و افرادی با تفنگ او را نشانه گرفته‌اند. موقعیت‌هایی از زخمی شدن سربازانی با شمشیر وجود دارد که با رنگ قرمز نشان داده می‌شود. مردی که ظاهری انسانی دارد، ناگهان به ومپایری با چشمان قرمز و دندان‌های بزرگ تبدیل می‌شود. ومپایرها ماشینی را که به محدوده‌ی آن‌ها نزدیک شده تعقیب می‌کنند و در نهایت با شلیک توپ وگلوله می‌میرند. شکارچیان خون‌آشام با استفاده از خنجر، نیزه، پتک، شمشیر، تیر و کمان و تفنگ آن‌ها را می‌کشند. خون‌آشام‌ها چشمانی قرمز با پوستی تیره و دندان‌هایی بزرگ دارند. دی موجودی جادویی در کف دست خود دارد که توانایی بلعیدن جادوها و راهنمایی او را دارد و می‌تواند با دی حرف بزند. سایه‌ها به شکارچیان خون‌آشام حمله می‌کنند و یکی از آن‌ها در حالی که از دهان خون‌ریزی می‌کند، می‌میرد. موقعیت‌‌هایی از مبارزه بین خون‌آشام‌ها و شکارچیان خون‌آشام وجود دارد که در آن شکارچیان آسیب دیده و خون‌آشام‌های زیادی کشته می‌شوند. روی دیوارهای مکانی به نام استراحتگاه که پنهان است، چشم‌هایی وجود دارد که با نزدیک شدن موجودی زنده و متحرک به آن، لیزر پرتاب می‌کنند. لیلا در حالی‌که سوار موتور است، با تعقیب دی به استراحتگاه می‌رسد و با پرتاب لیزرِ چشم‌ها، به زمین پرت شده و زخمی می‌شود. خون‌آشامی از اهالی باربارویس که قابلیت تبدیل شدن به سایه دارد، به شکارچیان خون‌آشام حمله می‌کند و یکی از آن‌ها را می‌کشد. باربارویس جایی شبیه به قلعه است که خون‌آشام‌ها و هیولاهایی با ظاهر ترسناک در آن زندگی می‌کنند. موقعیت‌هایی از مبارزه‌ی شکارچیان با هیولاهای باربارویس وجود دارد که در آن با پرتاب لیرز بسیاری از هیولاها کشته می‌شوند. یکی از شکارچیان به دی حمله می‌کند و دی نیز با شمشیر سر او را می‌شکافد. یکی از خون‌آشام‌ها به خودروی در حال حرکت شکارچیان حمله می‌کند و با نفوذ به داخل ماشین جان آن‌ها را تهدید می‌کند. یکی از خون‌آشام‌ها با پرتاب خنجر به گلویش توسط یک شکارچی، کشته می‌شود. دی با شمشمیر سر یکی از هیولاها را از تنش جدا می‌کند. لیلا که والدین‌اش را در کودکی از دست داده، رنج بسیاری را تحمل می‌کند. او ماجرای مرگ والدین‌اش که توسط خون‌آشام‌ها دزدیده شده بودند، تبدیل شدن آن‌ها و به قتل رسیدنشان توسط مردم روستا را تعریف می‌کند. از شکم یکی از خون‌آشام‌ها که رگه‌ای از گرگینه دارد، موجودی شبیه به گرگ خارج می‌شود؛ دی او را با شمشمیر به قتل می‌رساند. قصر تاریکی، جایی تاریک و پوشیده شده با نورهای قرمز است که در اطراف آن خفاش‌ها پرواز می‌کنند و دیوارهایی بلند و ترسناک دارد. شخصیت‌‌هایی که وارد قلعه تاریکی می‌شوند با جادوی کارمیلا بخشی از گذشته‌ی خود را در رویا می‌بینند و با درگیر شدن در آن، در موقعیت مرگ قرار می‌گیرند. مایر توهم حضور دی و مبارزه با او را می‌بیند و سرش با تبر مجسمه‌ی یک سرباز نصف می‌شود و دی نیز تبدیل به خفاش‌هایی می‌شود که پرواز می‌کنند. بولگاف که توهمِ دیدن دوستانِ کشته شده‌اش را می‌بیند، با چند تیر کشته شده و صلیبی که در گردن اوست، ذوب می‌شود. بولگاف، لیلا را گروگان می‌گیرد و دی را تهدید می‌کند. توهمی از مایر، گردن شارلوت را گاز می‌گیرد و دختر در حالی که خون از گردنش روی زمین جاری شده، به زمین می‌افتد. روح کارمیلا به صورت باد و رعد و برق ظاهر می‌شود و با دی مبارزه می‌کند. کارمیلا قصد دارد با استفاده از خون شارلوت، جسم خود را به زندگی برگرداند. در مبارزه‌‌ی دی با روح کارمیلا، دی با شمشیر او را از بین می‌برد و جسم او که در حال به وجود آمدن است، نیاز دارد از خون شارلوت بنوشد تا بتواند زنده بماند، اما مایر با شمشیر سر او را از بدنش جدا می‌کند. دی و مایر با یکدیگر مبارزه می‌کنند و موقعیت‌هایی از استفاده از شمشیر و زد و خورد بین آن دو وجود دارد.

    آنچه والدین باید بدانند

    در بخش آگاهی والدین درباره‌ کلیت محتوا، داستان و نکات مثبت و منفی آن نوشته‌ایم. همچنین به نکاتی اشاره می‌کنیم که ممکن است برای والدین مهم باشند.

    این انیمه‌ی دلهره‌آور که بر اساس سومین رمان از مجموعه‌ی دی شکارچی خون‌آشام، نوشته‌ی هایدیوکی کیکوچی ساخته شده، ماجرای یک دامپیر، یعنی دورگه‌ی انسان و خون‌آشام، به نام دی است که از طرف پدر و برادر دختری به نام شارلوت که توسط یک خون‌آشام ربوده شده، مامور می‌شود تا او را به خانه بازگرداند. دی که توانایی‌های یک خون‌آشام و یک انسان را دارد، با استفاده از تجربه و دانایی خود، مایر و شارلوت را پیدا می‌کند و متوجه می‌شود شارلوت به انتخاب خود با مایر همراه است و به او علاقه دارد. دی در این ماموریت، خطرات و فراز و نشیب‌های بسیاری را پشت سرمی‌گذارد و در نهایت با دیدن محبت مایر و شارلوت، می‌پذیرد که آن‌ها را رها کند تا بتوانند به شهر تاریکی‌ها سفر کنند. شارلوت و مایر هم که کلیشه‌های مربوط به دنیای انسان‌ها و خون‌آشام‌ها را رها کرده‌اند، با محبت و احترام به دی و شکارچیان می‌آموزند که می‌توانند در کنار یکدیگر زندگی صلح‌آمیزی داشته باشند. این فیلم با پررنگ کردن مفاهیمی چون دوست داشتن، تنهایی، همدلی و شجاعت، نشان می‌دهد که انسان‌ها می‌توانند خارج از چارچوب‌های تعیین شده از سمت جامعه و کلیشه‌های موجود، برای زندگی خود تصمیم‌گیرنده باشند و با همراه کردن آن با شجاعت، به هدف خود برسند.
    در فیلم موقعیت‌های ترسناک و خشن بسیاری وجود دارد که ممکن است برای کوچک‌ترها آزاردهنده باشند؛ موقعیت‌های بسیاری از مبارزه با شمشیر، پرتاب لیزر و زدوخورد وجود دارد که در آن‌ها شخصیت‌های فیلم آسیب دیده یا کشته می‌شوند. خون‌آشام‌ها و هیولاها ظاهری ترسناک دارند و به انسان‌ها آسیب می‌رسانند. در برخی از موقعیت‌ها تشخیص انسان‌ها از خون‌آشام‌ها کار دشواری است و برخی از شخصیت‌ها که در ظاهر انسان‌هایی معمولی هستند، ناگهان تبدیل به خون‌آشام می‌شوند. یکی از شخصیت‌ها برای زنده کردن جسم خود از جادو و خون یک انسان استفاده می‌کند. همچنین، موقعیت‌هایی از در آغوش گرفتن و ابراز محبت بین دو شخصیت زن و مرد وجود دارد و یکی از شخصیت‌ها وارد بار می‌شود و مشروب سفارش می‌دهد. لباس بعضی از شخصیت‌های زن نیز به شکلی است که بر جنبه‌های جنسی بدنشان تاکید اغراق‌آمیزی می‌شود. تماشای این فیلم برای نوجوانان بالای ۱۶ سال پیشنهاد می‌شود.

    چکیده داستان

    خون‌آشامی به نام مایر، دختری به نام شارلوت را به خاطر علاقه‌ای که به او دارد می‌رباید تا او را به قصر تاریکی برده و با استفاده از تنها فضاپیمای باقیمانده، همراه با او به شهر تاریکی‌ها سفر کند و پس از آن در آرامش زندگی کنند. پدر و برادر شارلوت، فردی به نام دی، یک دامپیرِ دو‌رگه‌ی انسان و خون‌آشام، و یک گروه از شکارچیان خون‌آشام را با وعده‌ی جایزه به دنبال شارلوت می‌فرستند. دی که یک شکارچیِ ماهرِ خون‌آشام است، در تعقیب و گریز شارلوت و مایر متوجه علاقه‌ی آن دو به یکدیگر می‌شود. در این مسیر انسان‌ها و خون‌آشام‌های بسیاری کشته می‌شوند. تا اینکه در نهایت مایر موفق می‌شود با کمک و حمایت هیولاهای باربارویس به قلعه‌ی خون‌آشامی به نام کامیلا برسد که آخرین بازمانده‌ی سفینه‌ها برای سفر به شهر تاریکی در آن‌جاست. اما کامیلا که قصد دارد با استفاده از خون شارلوت، جسم خود را به زندگی بازگرداند، از جادوی ایجاد توهم برای گمراه کردن دی، مایر و شکارچیان خون‌آشام استفاده می‌کند. در نهایت دی و مایر موفق می‌شوند کامیلا را شکست دهند. دی و آخرین بازمانده‌ی شکارچیان، انگشتری از شارلوت برمی‌دارند تا نزد پدر و برادرش ببرند و مایر نیز به همراه شارلوت به شهر تاریکی‌ها سفر می‌کند.

    فرصت‌هایی برای گفتگو

    در این بخش موضوعات و سوالاتی را درباره هر محتوا مطرح می‌کنیم که صحبت راجع به آن‌ها می‌تواند برای بچه‌ها و خانواده‌ها مفید باشد و به درک بهتر اثر و موضوعات مطرح شده در آن منجر شود.

    به نظر شما شخصیت دی می‌تواند قهرمان فیلم باشد؟ کدام ويژگی‌ها او را تبدیل به قهرمان می‌کند و کدام ویژگی‌های دی برای شما جذاب و تاثیرگذار است؟
    فکر می‌کنید داستان این فیلم چه تفاوتی با سایر داستان‌های خون‌آشام دارد؟
    آیا خشونت نشان داده شده در فیلم در پیش‌بردن داستان موثر است یا حذف آن آسیبی به آن نمی‌زند؟ فکر می‌کنید خشونت نشان داده شده در فیلم‌های انیمیشنی، تاثیری متفاوت با نمونه‌های واقعی آن دارد؟

    مشخصات فیلم و انیمیشن

    رتبه MPAA R
    مدت زمان ۱۰۳
    سال انتشار ۲۰۰۰