راه طولانی شمال، انیمیشنی دوبعدی است که به روش نقاشی فریم به فریم ساخته شده و داستان آن در اواخر قرن نوزدهم میلادی و در دورهی روسیهی تزاری اتفاق میافتد. ساشا، دختری جوان از خانوادهای اشرافی است. پدربزرگ او، اولوکین، برای رسیدن به قطب شمال از طرف دولت روسیه حمایت میشود اما کشتی او، داوای، هیچ گاه بازنمیگردد. ساشا بر خلاف بقیه که از پیدا کردن داوای ناامید شدهاند، با پیدا کردن نوشتهی اولوکین، متوجه میشود همه در مسیر اشتباهی به دنبال یافتن آن بودهاند و با فرار از خانه، راهی سفری طولانی میشود. ساشا که در خانوادهای مرفه بزرگ شده، بدون پول راهی سفری دور و دراز میشود و با پشت سر گذاشتن سختیهای زیاد، در نهایت به هدف خود میرسد. فیلم با پررنگ کردن مضامینی چون دوستی، فروتنی و شجاعت، این پیام را به همراه دارد که با فروتنی و همدلی با دیگران میتوانیم دوستی را تجربه کنیم و دوستان به ما کمک میکنند در موقعیتهای بحرانی و سخت تنها نباشیم. فیلم همچنین نشان میدهد که شجاعت و جستجوی اهداف بلندپروازانه، ربطی به جنسیت ندارد. فیلم فضایی نوجوانانه دارد که در برخی موقعیتها، قهرمان داستان با موقعیتهایی ناشناخته و خطرناک مواجه میشود. ساشا برای یافتن داوای تصمیم میگیرد بدون اطلاع خانواده، خانه را ترک کند و برای اولین بار وارد جامعهای میشود که هیچ شناختی از آن ندارد. گیر کردن لونژ در یخهای قطب شمال و در نهایت نابودی کشتی و صدمه دیدن کاپیتان و گیر کردن خدمه در سرمای قطب شمال، در حالی که غذای چندانی هم برایشان باقی نمانده و همچنین، به خطر افتادن جان ساشا و دوستش توسط یک خرس قطبی بزرگ، میتواند برای کوچکترها دلهرهآور باشد. در نسخهی اصلی انیمیشن صحنههایی از رقص اجباری ساشا و تلاش پسری برای دوستی با او وجود دارد که در نسخهی دوبله حذف شده است. تماشای این فیلم برای کودکان کوچکتر از 10 سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان 10 تا 12 سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با همراهی والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
داستان دربارهی دختری به نام ساشا است که متعلق به خانوادهای اشرافزاده است. پدربزرگ او با حمایت دولت روسیه، به سفری برای یافتن قطب شمال رفته و بازنگشتن او، موجب سرافکندگی خانواده شده است. ساشا که علاقهی بسیاری به پدربزرگ دارد، از طریق اطلاعاتی که در اتاق او یافته، بدون اطلاع خانواده خانه را ترک میکند. او موفق میشود کاپیتانی به اسم لوند را پیدا کند و همراه با کشتی او به قطب شمال برود. ساشا بعد از تحمل سختیها و خطرات بسیار، موفق میشود پدربزرگش را در حالی که یخ زده و به منظرهای در دوردست خیره شده، پیدا کند. در دست پدربزرگ، دفتر خاطرات اوست که برای ساشا نوشته است.
به نظر شما شجاعت چه معنایی دارد؟ فکر میکنید ساشا دختر شجاعی بود؟ چه ویژگیهایی در او نشاندهندهی شجاعت اوست؟ فکر میکنید رفتار ساشا که خانوادهاش را بدون هیچ حرف یا پیغامی ترک کرده، درست بود؟ به نظرتان چرا این کار را کرد؟ او راهی جز این نداشت؟ فرار کردن از خانه چه خطراتی ممکن است داشته باشد؟ تا به حال برایتان پیش آمده بدون کمک کسی و به تنهایی کاری را انجام دهید یا مهارت جدیدی را کسب کنید؟ فکر میکنید همکاری آدمها با هم چقدر میتواند در رسیدن آنها به اهدافشان موثر باشد؟