
فیلمی انیمیشنی و ماجراجویانه دربارهی اولین مواجههی گربهای کوچک با دنیای بیرون، رویارویی او با خطرات و خودشناسی در این موقعیتها همراه با تجربهی دوستی و شجاعت
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این انیمیشن سه بعدی کامپیوتری دربارهی گربهی کوچک سیاه رنگی است که همراه با صاحب خود، دختری به نام رای، زندگی میکند. رودلف تصمیم میگیرد از خانه خارج شود و دنیای بیرون از خانه را تجربه کند. مواجه شدن با دنیایی که شناختی از آن ندارد، او را میترساند و رودلف بدون آنکه متوجه شود، سوار کامیونی به مقصد توکیو میشود. در توکیو او با گربهای مستقل آشنا شده و از او خواندن و نوشتن و همچنین زندگی در خیابانهای توکیو را میآموزد. شوق و پشتکار او برای یاد گرفتن، رودلف را به گربهای توانمند تبدیل میکند که در مواجهه با موقعیتهای جدید به خوبی از مهارتها و دانایی خود استفاده میکند. دانایی برای رودلف با احساس قدرت و شجاعت همراه است و او را وارد ماجراجوییهای بسیاری میکند. در نهایت رودلف و دوستان وفادارش، با پشت سر گذاشتن ماجراها و خطرات بسیار، پیروزی و آرامش را تجربه میکنند. فیلم با پررنگ کردن مفاهیمی چون دوستی، همدلی، شجاعت و اهمیت تصمیمگیری بر مبنای دانایی این پیام را دارد که آموزش و مطالعه، دانایی را به همراه دارد و دانایی سبب شناخت تواناییها و مهارتهای فردی میشود. و اینکه در موقعیتهای جدید، همراه کردن دانش و مهارت با توانایی تصمیمگیری منجر به تجربه خوشایندِ پیروزی میشود. مانند رودلف که در کنار دوستانش پیروزی همراه با آرامش را تجربه میکند.
در فیلم موقعیتهایی از ترس و خشونت وجود دارد: رودلف از دنیای بیرون شناختی ندارد و هنگام مواجهه با آن ترس را تجربه میکند. او در خیابان با خطراتی چون تصادف با ماشین و دوچرخه تهدید شده و ماهیفروش جاروی خود را سمت او پرتاب میکند. شیطان بزرگ، سگی خشن با دندانهایی ترسناک است که به دُل حمله میکند. رودلف با شیطان بزرگ مبارزه میکند و موقعیتهایی از پرتاب شدن و زد و خورد در آن وجود دارد. علاوه بر آن یکی از شخصیتهای فیلم، گربهای عاشقپیشه است که تلاش میکند دل گربههای ماده را به دست آورد و در نهایت با یکی از آنها دوست میشود و موقعیتی از بوسهای غافلگیرانه بین آن دو وجود دارد. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۷ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۷ تا ۹ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را همراه والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتوگو کنند.
چکیده داستان
یک روز که رای از خانه خارج میشود، رودلف با حرفهای گربههای همسایه، شجاعت خروج از خانه را پیدا میکند، اما او که با دنیای بیرون آشنایی ندارد، ناخواسته سوار یک کامیون شده و به شهر توکیو میرسد. در توکیو، گربهای خیابانی به نام دُل علاوه بر مراقبت از رودلف، به او خواندن و نوشتن و همچنین زندگی در خیابان را آموزش میدهد. رودلف خیلی زود زندگی در خیابان را یاد میگیرد و دوستانی در توکیو پیدا میکند؛ تا اینکه یک روز تصمیم میگیرد به خانه و نزد رای بازگردد. او پس از طی کردن مسیری طولانی، موفق میشود به شهر گوفو و خانهای که در آن زندگی میکرده برسد، اما متوجه میشود رای گربهی سیاه دیگری به نام رودولف دارد و تصمیم میگیرد دوباره به توکیو و نزد دوستانش که حالا خانوادهی او هستند، بازگردد.
فرصتهایی برای گفتگو
آیا شما هم حیوان خانگی داشتهاید؟ فکر میکنید در مقابل حیوان خانگی چه مسئولیتهایی دارید؟
دُل به رودلف خواندن و نوشتن میآموزد و برای او دربارهی اهمیت علم و دانش توضیح میدهد، به نظر شما آموزش چه تاثیری در زندگی دارد و مطالعهی کتاب سبب شکلگیری چه توانمندیهایی در افراد میشود؟
به نظر شما چرا رودلف تصمیم گرفت به توکیو و نزد دوستانش بازگردد؟ فکر میکنید چه ویژگیهایی مجموعهای از افراد را تبدیل به خانواده میکند؟