
فیلمی انیمیشنی و خانوادگی دربارهی یک دختربچهی یتیم و سرپرستی او توسط یک گوریل، سختیهای زندگی در کنار هم و غلبه بر آنها با عشق مادر و فرزندی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم انیمیشنی دوبعدی که با اقتباس از کتابی با همین نام، نوشتهی فریدا نیلسون ساخته شده، دربارهی دختربچهای یتیم به نام جوناست که از طرف یک خانم گوریل به فرزندی گرفته میشود. جونا ابتدا به خاطر هیکل بزرگ گوریل و شایعاتی که بچهها دربارهی او ساختهاند، از او میترسد و نگران است توسط او خورده شود ولی خیلی زود متوجه میشود که گوریل نرم و مهربان است و او را مانند فرزند خودش دوست دارد. بین جونا و گوریل رابطهی مادر و فرزندی عمیقی شکل میگیرد که هم به جونا احساس آرامش و امنیت میدهد و هم گوریل را دلگرم و خوشحال میکند. جونا گوریل را مامان صدا میکند و با وجود اینکه مردم شهر، مادرش را به خاطر ظاهرش مسخره میکنند و او را با دست به هم نشان میدهند، از بودن کنار گوریل خوشحال است و قضاوت دیگران برایش اهمیتی ندارد. آنها بعد از ماجراهایی که برایشان پیش میآید که منجر به جداییشان از یکدیگر میشود، همهی تلاششان را میکنند تا دوباره پیش هم برگردند. فیلم نشان میدهد رابطهی مادر و فرزندی لزوما رابطهی خونی و زیستی نیست و عشق و محبت بین دو نفر است که میتواند به رابطهشان عمق ببخشد.
یتیم بودن بچهها و غم و نگرانیشان از اینکه توسط چه کسی به فرزندی پذیرفته میشوند، ممکن است برای بعضی از کودکان خیلی تلخ باشد. جونا وقتی متوجه میشود گوریل او را انتخاب کرده، با وجود اینکه از او میترسد، فداکاری میکند و با او میرود. او در دقایق اولی که در خانهی گوریل است، تصور میکند توسط او خورده خواهد شد. گوریل به جونا که فقط هشت سال دارد اجازه میدهد رانندگی کند. او و جونا از مشتریهای پولدار، پول بیشتری میگیرند تا بتوانند به مشتریهای کمپول تخفیف بیشتری بدهند. این موضوعات ممکن است توسط کودکان مورد چالش و سوال قرار بگیرند. تماشای این فیلم برای کودکان کوچکتر از ۶ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۶ تا ۸ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
جونا دختربچهای هشتساله و یتیم است که در پرورشگاه زندگی میکند. شهرداری که مالک زمین آنجاست، سرپرست پرورشگاه را تهدید میکند که اگر بچهها از طرف خانوادهها به سرپرستی گرفته نشوند، پرورشگاه را به خاطر زیانده بودن، تبدیل به استخر میکند. خانم سرپرست در شهر آگهی پخش میکند و یک گوریل برای پذیرش کودک به پرورشگاه میآید. خانم گوریل با دیدن جونا او را انتخاب میکند و با خود میبرد. گوریل در کلبهای داخل محوطهی جمعآوری زبالههای بازیافتی زندگی میکند. جونا و گوریل زندگی خوبی در کنار هم دارند ولی تصمیم شهرداری عوض میشود و حالا میخواهد محل زندگی گوریل را تبدیل به استخر کند. مامور شهرداری وقتی متوجه میشود گوریل، جونا را به فرزندخواندگی گرفته، از او میخواهد در ازای نگهداشتن جونا، محل زندگیاش را به شهرداری بفروشد. وقتی گوریل قبول میکند، مامور زیر قولش میزند و جونا را از او میگیرد و به پرورشگاه میفرستد. جونا دوباره پیش گوریل برمیگردد و زندگی با او را از سرمیگیرد.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظرتان جونا از زندگی کنار گوریل چه احساسی داشت؟ چه چیزی در زندی با گوریل به جونا احساس خوبی میداد؟
فکر میکنید زندگی در پرورشگاه چگونه است؟ چه تفاوتهایی با زندگی در خانواده دارد؟ به نظرتان بچهها در پرورشگاه چه احساسی دارند؟
در پایان فیلم چه احساسی داشتید؟ به نظر شما ماجرای جونا و گوریل چگونه ادامه پیدا میکند؟ اگر شما ادامهی داستان را بنویسید، آن را چگونه مینویسید؟