
فیلمی انیمیشنی و فانتزی دربارهی یک دختربچه و ورود ناخواستهی او به سرزمینی جادویی، تلاش او برای کمک به مردم آنجا در مقابل حاکمی ظالم و بازگشت به خانهی امن خودش
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم سینمایی که انیمیشنی کامپیوتری است و با الهام از رمانی با همین نام، نوشتهی الکساندر وُلکوف ساخته شده، دربارهی دختری به نام دوروتی است که با پوشیدن کفشهای نقرهای قدیمی مادربزرگش، وارد دنیای جادویی اُز میشود. او که قبلاً بارها در قصههای مادربزرگش در مورد اُز شنیده بود، از ورود به آنجا خوشحال و هیجانزده است ولی به زودی متوجه میشود که شهری به نام زمرد، از طرف آدم بدجنسی به نام اورفین تهدید شده و او قصد دارد حاکم قبلی شهر را بیرون کند و خودش پادشاه شود. دوروتی که دلش نمیخواهد درگیر ماجراهای ترسناک آنجا شود و از اینکه از والدینش جدا شده احساس ناامنی میکند، تصمیم میگیرد به خانهاش برگردد. ولی کفشهای نقرهای کار نمیکنند و او مجبور میشود همانجا بماند. او با همکاری دوستانش و مردم شهر زمرد تلاش میکند تا اورفین را شکست دهد و او را متوجه کند که ذاتاً آدم بدی نیست و فقط دلش میخواهد مردم به او توجه و محبت نشان دهند. همدلی با دیگران، شجاعت و تلاش برای شناخت نیازهای خود از مضامین برجستهی این فیلماند.
فیلم چندین صحنهی خشن و ترسناک دارد؛ جدا شدن دوروتی از والدینش و گیر افتادن در جایی غریبه و خطراتی که او و سگش را تهدید میکند، ممکن است کودکان کوچکتر را بترساند. رفتارهای اورفین و سربازانی که او ساخته هم خشن و ترسناکاند. بخش زیادی از فیلم به موضوع حکومت، ظلم، خیانت و شکنجه میپردازد که موضوعات و مناسبات معناداری در دنیای کودکان نیستند؛ هر چند ممکن است در مورد قلدریهای اطرافیان برایشان قابل ارتباط باشد. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۷ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۷ تا ۹ سال هم در صوتی پیشنهاد میشود که فیلم را با حضور و همراهی والدینشان تماشا کنند تا فرصت گفتگو در مورد ترسها و نگرانیهایشان و نیز موضوعات بزرگسالانهی فیلم را داشته باشند.
چکیده داستان
دوروتی که نوهی پری کفشنقرهای است، ناخواسته وارد سرزمین جادویی اُز میشود و مردم آنجا که تصور میکنند او همان پری سرزمینشان است، از او میخواهند در نجاتشان از دست فرد ظالمی به نام اورفین به آنها کمک کند. دوروتی ابتدا تردید میکند و ترجیح میدهد به خانهاش برگردد ولی وقتی متوجه میشود که مردم شهر واقعاً به کمک او نیاز دارند، آنجا میماند و به مردم کمک میکند تا پادشاه خوبشان، مترسک، را از زندان اورفین نجات دهند و آرامش و شادی را به شهر برگردانند.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما وقتی دوروتی فهمید که در سرزمین اُز گیر افتاده چه احساسی داشت؟ او چرا میخواست به خانه برگردد؟
فکر میکنید اورفین چرا میخواست به مردم حکومت کند؟ او واقعاً نیاز به محبت دیگران داشت؟ شما تا به حال با کسی مواجه شدهاید که به خاطر توجه دیگران، بدرفتاری کند؟
چه چیزهای جالبی در سرزمین اُز وجود داشت؟ دوست داشتید به این سرزمین سفر میکردید؟