
انیمیشنی ماجراجویانه دربارهی زندگی یک گنجشک و تلاش او برای اثبات تواناییهایش به خانواده؛ همراه با سفر و خودشناسی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این انیمیشن کامپیوتری سه بعدی، ماجرای گنجشکی به نام ریچارد است که قبل از تولد، والدینش را از دست داده و همراه با خانوادهی لکلک زندگی میکند. مادر و مکس، برادرش، رابطهای صمیمانه با ریچارد دارند و او اوقات خوشی را در کنار آنان سپری میکند؛ تا اینکه زمان مهاجرت فصلی فرا میرسد و کلادیوس، پدرخانواده، که هیچگاه ریچارد را به عنوان عضوی از خانواده نپذیرفته، دیگران را قانع میکند که او در این مهاجرت زنده نخواهد ماند. پس از آن ریچارد که احساس تنهایی و پذیرفته نشدن در گروه را تجربه کرده، با خشم و غم بسیار، سفری را آغاز میکند تا به لکلکها تواناییهایش را ثابت کند. در این سفر او دوستانی پیدا میکند که آنها نیز مانند ریچارد متفاوت هستند و تنهایی را تجربه کردهاند. همدلی کردن به تدریج به آنها جرات پذیرفتن تفاوتها و شناخت تواناییهایشان را میدهد. آنها که حالا تبدیل به یک خانواده شدهاند، احساس دوست داشته شدن را تجربه کرده و شجاعتِ تلاش برای رسیدن به هدف را پیدا میکنند. ریچارد و اولگا در سفر و همراه با تجربهی دنیایی جدید، میآموزند وجود تفاوتها نه تنها شکست نیست، بلکه آنها را منحصر به فرد میکند. آن دو پس از پذیرش خود، و با نجات دادن مکس و همچنین پذیرفته شدن در گروه لکلکها، پیروزی و امید را تجربه میکنند.
فیلم موقعیتهایی از ترس و خشونت دارد: والدین ریچارد در حملهی خرس کشته میشوند. خفاشها به ریچارد حمله میکنند و قصد شکار او را دارند. در یکی از موقعیتها نیز ممکن است با ماشین تصادف کند. در سفر خطراتی مانند هواپیمایی در آسمان، ریچارد و دوستانش را تهدید میکند. مکس در لانهی یک گورکن اسیر شده و زمانی که ریچارد برای نجات مکس میرود، گورکن به او حمله میکند. در نسخهی دوبله از کلمات و عبارات توهینآمیز بسیاری استفاده شده است: خل، دیوانه، لاشخور و … . برخی از عبارتهای استفاده شده در این نسخه نیز مربوط به دنیای بزرگسالانه است و برای کودکان معنادار نیست: بچهام رو گازه، باید بری تو مسابقه خندوانه شرکت کنی و هر کی اونو دیده یه حالی شده… . تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۷ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۷ تا ۹ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را همراه والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتوگو کنند.
چکیده داستان
ریچارد که از کودکی با خانوادهی لکلکها زندگی کرده، فکر میکند لک لک است. با رسیدن فصل مهاجرتِ پرندگان، کلادیوس، پدر خانواده، که هیچگاه ریچارد را به عنوان عضوی از خانواده قبول نکرده، فکر میکند ریچارد در این سفر زنده نمیماند و مادر و مکس را قانع میکند تا او را رها کرده کنند. ریچارد تصمیم میگیرد به سمت آفریقا پرواز کند و به والدینش ثابت کند او هم یک لکلک است. او در این سفر با جغدی به نام اولگا و یک طوطی به نام کیکی آشنا میشود. آنها در نهایت موفق میشوند به آفریقا برسند، آن هم درست زمانی که مکس، در لانهی یک گورکن اسیر شده و لکلکها قادر به نجات او نیستند.
فرصتهایی برای گفتگو
تماشای این فیلم چه چیزهایی دربارهی مهاجرت پرندگان آموزش میدهد؟ میدانید دلیل مهاجرت سالیانهی پرندگان چیست و کدام از دسته از پرندگان باید مهاجرت کنند؟
اولگ چه نقشی برای اولگا داشت؟ شما هم تا به حال تجربهی یک دوست خیالی داشتهاید؟ دوست شما چه ویژگیهایی دارد و چرا او را برای دوستی انتخاب کردهاید؟
فکر میکنید چه ویژگیهای مشترکی سبب دوستی اولگا، ریچارد و کیکی شد؟ به نظر شما آنها یک خانواده بودند؟