داستان این فیلم کامپیوتری و سهبعدی که بر اساس سریالی به همین نام ساخته شده، دربارهی دو دوست به نامهای لیان چو و گویزدو است که در سرزمینی افسانهای با سیارههایی معلق زندگی میکنند و با دریافت پول از شکار اژدهایان کوچک زندگی میگذرانند؛ تا اینکه شوالیهای نابینا به آنها مأموریت کشتن بزرگترین اژدهای سرزمین را میدهد و ماجراجوییهای آنها آغاز میشود. در طول فیلم میبینیم که لیان چو برخلاف چهرهی ترسناکش، دلی مهربان دارد و مسئولانه برای انجام قولهایی که داده تلاش میکند و در این بین سعی میکند با نیمهی تاریک وجودش که از ترسهایی در کودکی پر شده نیز روبهرو شود. گویزدو نیز با وجود اینکه فردی منفعتطلب است، دوستی فداکار هم هست و تا پایان راه در کنار لیان چو میماند. آنها با همکاری، همدلی و شجاعت موفق میشوند به هدفشان که نجات سرزمین از شر اژدهایی ترسناک است برسند. فیلم با پرداختن به موضوعاتی مانند وفاداری و مسئولیتپذیری، دوستی، کارگروهی و رویارویی با ترسهای قدیمی، رشد و پختگی شخصیتها از مسیر شناخت ترسها و موانع درونیشان را به تصویر میکشد. فیلمی با موضوعی افسانهای دربارهی زندگی در حال و هوایی قرون وسطایی و حضور اژدهایانی آزاد و درنده که شهرها را ویران کرده و انسانهای بسیاری را کشتهاند، پر از موقعیتهایی خشن است و دیدن صحنههایی چون مرگ والدین لیان چو و زویی توسط اژدهایان، خفاشهای قرمزی که به هم میچسبند تا اژدهایی بزرگ شوند، شهرهای ویران و شوالیههای مرده و دیوانه، اژدهایانی که هر کدام قدرتی عجیب و ویرانگر دارند، ممکن است برای کودکان کوچکتر و حساس بسیار دلهرهآور و ترسناک باشد. در نسخهی دوبلهی فیلم توسط گروه تاینی موویز، داستان با شعرهای شاهنامه همراه شده و نامهای شخصیتها به سودابه، جهانگیر و جهانبخش تغییر کرده تا فیلم، حال و هوایی متناسب با قهرمانان ایرانی پیدا کند. تماشای این فیلم برای کودکان زیر 10 سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان 10 تا 12 سال نیز تماشای آن با حضور و همراهی والدین پیشنهاد میشود تا علاوه بر احساس امنیت، فرصت کافی برای گفتگو دربارهی موضوعات داستان را نیز داشته باشند.
دو دوست با نامهای لیان چو و گویزدو که در سرزمینی با سیارکهایی معلق در اطرافشان زندگی میکنند، با شکار اژدهایان کوچک برای روستائیان و دریافت پول از آنها زندگی میکنند؛ تا اینکه شوالیهای پیر و نابینا که از کشتارهای اژدهایان به ستوه آمده، آنها را برای کشتن خطرناکترین اژدها استخدام میکند و خواهرزادهی کوچکش، زویی نیز با آنها در مسیر پیدا کردن اژدها همراه میشود. آنها برای رسیدن به اژدهای بزرگ باید از شهرهایی ویران، تلههایی بزرگ و اژدهایان دیگری بگذرند که هر کدام قدرتی ترسناک دارند و در این میان، با روحیات و واقعیات زندگی نیز بیشتر آشنا میشوند. در پایان، با همکاری هم اژدهای بزرگ را شکست داده و آرامش را به سرزمینشان برمیگردانند.
شخصیت زویی را چگونه دیدید؟ حضور او در گروه و شکست اژدها چه تأثیری داشت؟ کارگردان چگونه لیان چو را مردی قوی اما حساس و مهربان نشان میدهد؟ نظر شما دربارهی علاقهی او به بافتنی چیست؟ به نظرتان کارها به زنانه و مردانه تقسیم میشوند یا هر کسی میتواند هر کاری دوست دارد انجام دهد؟ گویزدو در پایان فیلم چه درسی میگیرد؟ آیا شما نیز تا به حال دربارهی ترسهایتان با دیگران صحبت کردهاید؟