
فیلمی انیمیشنی و ماجراجویانه دربارهی تلاش عروسکهای زشت برای دست یافتن به احساس ارزشمندی و ورود به دنیای واقعی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
عروسکهای زشت یک انیمیشن کامپیوتری است که بر اساس داستانی نوشتهی روبرت رودریگز و با استفاده از شخصیتهای برند عروسکی آگلیدال ساخته شده است. داستان در مورد عروسکهایی کجوکوله است که بهخاطر نقصهایشان از ورود به دنیای واقعی منع شدهاند. ماکسی که همیشه در رؤیای یافتن بچهی دلخواهش به سر میبرد، سرانجام به کمک دوستانش برای یافتن دنیای بیرون به راه میافتد. آنها از مؤسسهی بینقصی سر در میآورند؛ جایی که مسئول خوشقیافهاش سعی میکند بینقصی را در ویژگیهای خاص ظاهری خلاصه کند. کجوکولهها با پشتکار تلاش میکنند ارزش درونیشان را نشان دهند و معیارهای ظاهری زیبایی را بیاعتبار جلوه دهند. شعرها و آوازهای مختلفی در فیلم وجود دارد که به فارسی ترجمه شدهاند. در اغلب شعرها مدام تکرار میشود که چون زشتاید، بیارزشاید و کمی طول میکشد تا عروسکها بفهمند تفاوتهایشان است که آنها را منحصربهفرد میکند.
در فیلم صحنههای خشن و ترسناک متعددی وجود دارد؛ عروسکها از ارتفاعهای بلند میافتند، به در و دیوار میخورند یا در تونلهای تاریک سقوط میکنند. همچنین، صحنههایی از آدمربایی و درگیری فیزیکی با مشت و لگد بین عروسکها وجود دارد. دستگاه بازیافت شبیه هیولایی غولپیکر و با چشمان قرمز و دندانهای تیز فلزی ممکن است برای کوچکترها ترسناک باشد؛ کج و کولهها در آخرین لحظه از آن نجات پیدا میکنند. عبارتهای توهینآمیز و تحقیرآمیز متعددی در فیلم به کار میرود که در دوبله به آن اضافه هم شده است. فیلم با اندامهای لاغر و کشیدهی عروسکها و استفاده از لوازم آرایشی، تصویری کلیشهای از زیبایی ارائه میدهد. به علاوه، بچهها ممکن است بخواهند عروسکهای خوشرنگوآب داخل فیلم را داشته باشند. تماشای فیلم برای کودکان کوچکتر از ۷ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۷ تا ۹ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه والدین تماشا کنند تا فرصت گفتگو دربارهی موارد خشن و ترسناک و بزرگسالانهی آن را داشته باشند.
چکیده داستان
عروسکهای کج و کوله (زشت) در شهری به نام کجوکولستان در کنار هم خوشحال زندگی میکنند. ماکسی هر روز امیدوار است همان روزی باشد که او بچهی مناسب خودش را پیدا میکند. اما بالأخره صبرش تمام میشود و تصمیم میگیرد با دوستانش به جستجوی دنیای بزرگ بیرون برود. آنها وارد تونلی تاریک میشوند و از مؤسسهی بینقصی سر در میآورند؛ جایی که عروسک خوشقیافهای به نام لو، عروسکهای بینقص را از بقیه جدا میکند و به دنیای واقعی آدمها و عروسکهای متفاوت را به کجوکولستان میفرستد. لو ماکسی و دوستانش را تحقیر میکند اما پشتکار ماکسی او را متقاعد میکند تا به آنها اجازه دهد در آزمون نهایی شرکت کنند. در نهایت، آنها پذیرفته میشوند و خود لو است که با خودخواهیاش شکست میخورد.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظرتان تصویر ذهنی ما از خودمان چه تأثیری بر زندگیمان میگذارد؟ ماجراجوییهای ماکسی در مؤسسهی بینقصی، ذهنیت او در مورد خودش را چگونه تغییر داد؟
تابهحال ضربالمثل «مردم عقلشان به چشمشان است» را شنیده بودید؟ این ضربالمثل چه موقع به کار میرود؟
تفاوتها باعث میشوند بدرخشیم؛ چقدر با این جمله موافقید؟