
فیلمی انیمیشنی و درام دربارهی تسلط یک حزب کمونیستی بر کشور کامبوج و آوارگی و تبعید مردم، در قالب روایت زندگی مشقتبار یک خانواده
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم انیمیشنی دوبعدی که با اقتباس از زندگی مادر نویسنده و کارگردان آن ساخته شده، دربارهی زنی به نام چو است که در جریان تسلط حزب کمونیستی خِمِرهای سرخ بر کشور کامبوج، همراه خانوادهاش آواره میشود و مجبور به کار و زندگی در اردوگاه کار اجباری میشود. او در مسیر رسیدن به اردوگاه، پسرش را گم میکند و تلاشهای او و شوهرش برای پیدا کردن پسرشان بینتیجه میماند. افراد حزب، رفتارهای خشنی با مردم دارند و آنها را مجبور به انجام کارهای سخت در مزارع میکنند. ایدهی آنها این است که همه باید یکسان زندگی کنند و یکسان به نظر برسند تا جامعهی خوبی به وجود بیاید و برای رسیدن به هدفشان، مردم را مورد آزار و اذیت قرار میدهند. چو و شوهرش در نهایت پسرشان را پیدا میکنند و با فداکاری پدر، چو و پسر از مرز کامبوج رد میشوند و به تایلند فرار میکنند. فیلم نشان میدهد که هزاران نفر در دوران تسلط خمرها کشته و هزاران نفر تبعید و آواره شدند و خانه و خانواده و زندگیشان را از دست دادند.
رفتار افراد حزب با مردم خشن و هولناک است. آنها مردم را کتک میزنند، مجبور به کار کردن میکنند، از آنها علیه هم اعتراف میگیرند، همهی داراییشان را میگیرند و زندگی سخت و مشقتباری برایشان فراهم میکنند. عدهی زیادی در اثر گرسنگی و بیماری میمیرند. عدهای توسط سربازان کشته میشوند و کودکان هم شاهد همهی این صحنهها هستند. پسر چو همان اوایل فیلم گم میشود و او و شوهرش تا اواخر فیلم در جستجوی او هستند. موضوع فیلم که به دورهای تاریخی در کشور کامبوج مربوط میشود و خشونت و وحشیگری خمرها، موضوع سنگین و بزرگسالانهای است که به دنیای کودکان ارتباطی ندارد؛ هرچند میتواند برای نوجوانان قابل ارتباط باشد. شیوهی روایتگری فیلم کاملا یکطرفه است که افراد حزب در آن، موجوداتی پست و وحشیاند که هیچ خوی انسانی در آنها دیده نمیشود. موضوعاتی مثل خدمات جنسی به سربازان و تجاوز به یکی از زنان، در نسخهی دوبله تغییر کرده یا حذف شدهاند. تماشای این فیلم برای کودکان کوچکتر از ۱۲ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان و نوجوانان ۱۲ تا ۱۴ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
در سال ۱۹۷۵ میلادی در کشور کامبوج، حزب کمونیست خِمِرهای سرخ، دولت را سرنگون میکنند و خودشان قدرت را در دست میگیرند. آنها خانوادهها را از شهرهایشان بیرون میکنند و به اردوگاههای کار اجباری میفرستند. یکی از آنها خانوادهی زنی به نام چو است. او با همسر و پسرش، سوان، و بقیهی فامیلش آواره میشوند و سفر سختی را آغاز میکنند. در طول راه، سوان و مادربزرگش گم میشوند و انقلابیون اجازه نمیدهند چو و همسرش به دنبال آنها بگردند. وقتی به شهر بعدی میرسند، متوجه میشوند پسرشان هم به یک اردوگاه دیگر فرستاده شده، ولی دیدن او برای خانوادهاش ممنوع است. آنها سختیهای زیادی از سر میگذرانند و در نهایت سوان را پیدا میکنند. در آن زمان، مردم آواره در تلاشاند تا به طور پنهانی از مرز عبور کنند و به تایلند بروند. چو و همسر و پسرش هم همین کار را میکنند، ولی سربازان، همسر چو را میبینند. او سربازان را به دنبال خود میکشد و با قربانی کردن خود، کمک میکند تا چو و سوان از مرز عبور کنند.
فرصتهایی برای گفتگو
در پایان فیلم چه احساسی نسبت به خمرهای سرخ داشتید؟ به نظرتان چرا آنها مردم را این همه اذیت میکردند؟ هدفشان از این کارها چه بود؟
چه موضوعاتی در فیلم برایتان خیلی ترسناک یا خشن بود؟ کدام شخصیت در فیلم برایتان جالب بود؟ اگر شما جای شخصیتهای فیلم بودید، در مقابل خشونت سربازان چه کار میکردید؟
دوست دارید دربارهی خمرهای سرخ یا آن دورهی کامبوج بیشتر بدانید؟ کشورهای دیگری را میشناسید که همچین تجربهای داشتهاند؟ فکر میکنید داستان فیلم، روایت صادقانهای از اتفاقات آن دوران بود؟