
فیلمی سینمایی دربارهی زندگی مهاجری کرهای، رسیدن خبر مرگ مادرش، و تلاش روح مادر برای تسخیر بدن دخترش همراه با مضامینی چون بخشش
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
فیلم سینمایی مادر ماجرای مهاجری کرهای به اسم آماندا و دخترش کریسی است که با هم در مزرعهشان زندگی میکنند. آماندا که برای همیشه از کره مهاجرت کرده است، رابطهی خوبی با مادرش ندارد. مادرش او را در کودکی شکنجه میکرده و به همین خاطر آماندا هم بدون اینکه نشانی از خودش به کسی بدهد، در آمریکا زندگی میکند. ولی وقتی دایی آماندا با خاکستر مادرش از راه میرسد، همه چیز در زندگی او عوض میشود. این فیلم مضامینی چون والدگری صحیح و رابطه با فرزند را پررنگ میکند. آماندا دوست ندارد شبیه مادر خودش باشد و میخواهد رابطهی دوستانهای با کریسی داشته باشد. کریسی هم با اینکه رابطهی خوبی با مادرش دارد، میخواهد از این وابستگی زیاد خودش را رها کند و دوستان تازه پیدا کند. آماندا دنبال راهی میگردد تا بتواند اختلافش را با مادرش تمام کند. بالاخره با او صحبت میکند و آنها همدیگر را میبخشند.
در فیلم موقعیتهای ترسناکی وجود دارد که ممکن است کوچکترها را بترساند. مادر آماندا از چمدان و ظرف خاکستر بیرون میآید. او برگههای ثبتنام کریسی را خراب و بدن آماندا را تسخیر میکند و میخواهد مادر کریسی باشد. بخش زیادی از فیلم تنش و درگیری بین روحی خبیث (مادر آماندا) و آماندا است. در یکی از موقعیتها آماندا مشروب الکلی مینوشد. او بدون اینکه ازدواج کرده باشد، صاحب یک دختر شده است. تماشای این فیلم برای نوجوانهای 18 سال به بالا پیشنهاد میشود.
چکیده داستان
آماندا مهاجری کرهای است که با دخترش کریس در مزرعهای زندگی میکنند و به کار پرورش عسل مشغولند و مرغ و خروس دارند. آنها از هیچ وسیلهی الکترونیکیای استفاده نمیکنند. حتی برق هم ندارند؛ چون آماندا به امواج الکتریکی آلرژی دارد. آماندا وقتی میفهمد کریس میخواهد به دانشگاه برود، خیلی ناراحت میشود. وقتی دایی آماندا از راه میرسد و خاکستر مادر فوتشدهی آماندا و یکسری از وسیلههای مادرش را میآورد، خاطرات تلخ کودکی آماندا زنده میشود. مادر آماندا او را با وسیلههای الکترونیکی آزار میداده، به همین خاطر آماندا هم مادرش را در کره رها میکند و در آمریکا دخترش را بزرگ میکند و حتی اسم و فامیلش را عوض میکند. با رسیدن خاکستر مادر آماندا، روحی ظاهر میشود که میخواهد بدن آماندا را تسخیر کند. آماندا میترسد شبیه مادرش بشود، به خاطر همین خاکستر مادر را میخواهد دفن کند، ولی مادر آماندا بدن کریس را تسخیر میکند. در نهایت آماندا مادرش را میبخشد و مراسم ختمی به شیوهی کرهایها برای مادرش میگیرد. مادرش هم او را رها میکند.
فرصتهایی برای گفتگو
فکر میکنید وابستگی بیش از حد پدر و مادرها و بچهها به هم چه معایبی دارد؟
به نظرتان چرا آماندا مادرش را بخشید؟
آیا از زنبورداری و شیوههای درست شدن عسل اطلاعی دارید؟