
فیلمی سینمایی دربارهی تلاش دختری برای فراگیری موسیقی با وجود مخالفتهای پدر و تلاش برای حفظ استقلال فردی همراه با مضامینی چون تأکید روی تلاش و رابطه با خانواده
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
فیلم سینمایی” لامینور” دربارهی دختری به نام نادیا است که علاقهی زیادی به موسیقی و نوازندگی دارد. پدر نادیا فردی با تفکرات قدیمی است و به دلیل خاطرات تلخ گذشته با نوازندگی نادیا مخالفت است. نادیا عاشق این است که روزی جمع محدودی را دور هم جمع کرده و کنسرت شخصی برگزار کند و برای آنها ساز بزند. همزمان با سفر پدر و مادر، نادیا مهمانی بزرگی برپا میکند و تمام دوستان خود را دعوت میکند اما در لحظه آخر کسی به مهمانی نمیآید و با حضور پلیسها در خانه مهمانی خراب میشود. نادیا با دلی شکسته همراه با دوستانش در خیابان موسیقی که برای پدربزرگ ساخته است را اجرا میکند. نادیا جسور، شجاع و ماجراجوست و در این مسیر از حمایتهای همه جانبه پدربزرگ خود بهره مند است. او برای کسب استقلال فردیاش تلاش میکند و در مقابل محدودیتهای پدر مقاومت میکند.
در فیلم صحنههایی از ترس و خشونت وجود دارد. نادیا دائماً از جانب پدر سرکوب میشود و درگیریهای کلامی و فیزیکی زیادی بین آنها رخ میدهد. پدر، نادیا را به دلیل نوازندگی در خانه زندانی میکند، سازهای او و دوستانش را میشکند و با اعلام کردن حکومت نظامی در خانه اجازهی ورود و خروج را از نادیا و دوستانش میگیرد. همچنین در فیلم عبارات توهینآمیز زیادی استفاده میشود. پدر و مادر دائماً نادیا را تحقیر میکنند. عباراتی چون؛ با این اخلاق گندت کسی نمیاد بگیرتت و اگه بلبل زبونی کنی خفت میکنم در فیلم وجود دارد. نادیا میگوید که به دلیل دختر بودن پدر علاقهای به او ندارد و اگر پدربزرگ از او حمایت نمیکرد پدر و مادر او را به سطل آشغال میانداختند. تماشای این فیلم برای افراد کوچکتر از 16سال پیشنهاد نمیشود. برای افراد 16تا 18سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
“نادیا” دختر جوانی است که به صورت تصادفی گیتاری قدیمی را در سطل زباله پیدا میکند. او بعد از مدتی دیوانهوار موسیقی را دنبال میکند و معتقد است موسیقی روح او را به پرواز در میآورد. در مقابل “آقای لواسانی” پدر نادیا، به شدت مخالف موسیقی و نوازندگی نادیا است. او در کودکی برادر سنتور نواز خود را از دست داده و حالا با سرکوب و توهین نادیا را محدود میکند تا این اتفاق برای نادیا تکرار نشود. پدر و مادر به سفری چند روزه میروند و نادیا به پاس حمایتهای پدربزرگش از نادیا، تصمیم میگیرد یک پارتی بزرگ در خانه برپا کند. اما در شب مهمانی هیچ یک از مهمانها نمیآیند و پدر و مادر نادیا سر میرسند. نادیا که دلشکسته شده است به خیابان میرود و به همراه دوستان خود موسیقی که برای پدربزرگش ساخته بود را اجرا میکند.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما چرا پدر نادیا با موسیقی مخالف است و نادیا چطور میتواند او را راضی نگه دارد؟
پیشنهاد شما به نادیا برای کسب استقلال فردی چیست؟
به نظر شما در شرایط این چنینی صحبت با یک مشاور چقدر تاثیر گذار است؟