
انیمیشنی ماجراجویانه دربارهی ماشینی علاقهمند به برنده شدن و شهرت و توجه تدریجی او به اهمیت دوستی و احترام به بازی جوانمردانه
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
ماشینها انیمشینی کامپیوتری است که سرشار از سرعت و علاقه و تلاش برای برنده شدن است. داستان دربارهی ماشینی به نام لایتنینگ مککویین است که میخواهد در مسابقهی اتومبیلرانی برنده شود، اما در حالی که چشمان مشتاق مخاطب در فضای سرعتی ایجاد شده منتظر است تا هر چه سریعتر جام را در دستان مککویین ببیند، ناگهان ترمز زده میشود. مککویین در شهری دور از هیاهوی مسابقات و مانده در ریتم کند زندگی، تجربههای جدیدی کسب میکند. در ابتدا مخاطب همچنان منتظر است که مککویین هرچه سریعتر به مسابقه و سرعت برگردد، اما کم کم به محیط جدید انس میگیرد و منتظر است تا روابط و دوستیهای جدید مککویین را کشف کند. رابطهی مککویین با سالی و ماتر و دکتر هادسون در روایتی نسبتاً طولانی در رادیاتور اسپرینگز، فرصتی به ببینده میدهد تا دوستی و عشق و کمک به همنوع را درک کند. نقطهقوت اصلی این انیمشین، تغییر آهستهی ارزشها است؛ تغییری که در زمینهای کمدی و رفاقتی و البته اندکی عاشقانه رخ میدهد.
در فیلم چند صحنهی خشن و ترسناک وجود دارد که ممکن است برای کودکان کوچکتر آزاردهنده باشند؛ برخوردهای ماشینها در حین مسابقه و بیاعتنا رد شدن از کنار آنها برای رسیدن به خط پایان میتواند کودکان را بهتزده و ذهن آنها را مشغول کند. سطح هیجان نیز در این انیمیشن بالاست و این هیجان همراه با فضای رقابتی داستان میتواند برای کودکان کوچکتر اضطرابآور باشد. تماشای این انیمیشن برای کودکان زیر ۶ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۶ تا ۸ سال نیز در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با حضور و همراهی والدین تماشا کنند تا فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتوگو کنند.
چکیده داستان
اتومبیل قرمز جذاب و تازهکاری به نام مککویین در حالی که انتظار دارد جام قهرمانی مسابقات اتومبیلرانی را دریافت کند، متوجه میشود که دو رقیب دیگر هنوز در صحنه حضور دارند و برای انتخاب برندهی نهایی باید مسابقهی دیگری در کالیفرنیا برگزار شود. مککویین در حالی که اصرار دارد خیلی زود خود را به کالیفرنیا برساند، در مسیر گم میشود. او که برای بازگشت به مسیر اصلی با سرعت جادههای فرعی را میپیماید، توسط کلانتر تحت تعقیب قرار میگیرد و در نهایت با ایجاد خرابی فراوان، وارد شهر رادیاتور اسپرینگز میشود. خرابیهایی که مککویین به بار آورده او را به دادگاه میکشاند. در دادگاه، او توسط دادستان شهر که از قضا یک پورشهی آبی بسیار جذاب به نام سالی است، به تعمیر جاده محکوم میشود.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما چگونه مککویین عجلهی خود را برای حضور در مسابقات از دست داد؟ چگونه به این نتیجه رسید که بهتر است کمی بیشتر با ساکنین شهر رادیاتور اسپرینگز آشنا شود و با آنها زمان خود را سپری کند؟
ترجیح میدهید یک دوست خوب باشید و دوستان زیادی داشته باشید یا همهی وقت خود را برای عالی بودن در یک مهارت یا دانش سپری کنید؟
فیلم به نظر شما پرهیجان بود؟ هیجان فیلم را دوست داشتید یا از آن اذیت شدید؟