فیلم مورمور ۲: هالوین جنزده در ادامهی قسمت اول و بر اساس کتاب سایهی وحشت، نوشتهی آر. ال. استاین ساخته شده است. سانی و سام، دو دوست دبستانی، در جستجوی اشیای عتیقه با شخصیت عروسکی یک کتاب با تواناییهای جادویی روبهرو میشوند. بچهها ابتدا به او اعتماد میکنند اما طولی نمیکشد که معلوم میشود او نیتهایی شیطانی در سر دارد. خواهر بزرگتر سانی که برای پذیرش گرفتن از دانشگاه تلاش میکند، درگیر هدفهای شخصی خویش است و برای مراقبت از برادر یا کمک به مادر وقت ندارد، اما مشکلی که آن عروسک مرموز برای همه ایجاد کرده، اعضای خانواده را دوباره به هم نزدیک میکند. فیلم با نمایش چالشهای مختلف شخصیتهای داستان در مواجهه با ترس، بر شجاعت، همکاری و ارزش دوستی و خانواده تأکید میکند. صحنههای خشن و ترسناک بسیاری در فیلم وجود دارد؛ عروسکهای هالووین زنده میشوند و حتی نقابها دست و پا در میآورند و به هیولا تبدیل میشوند. خواهر بزرگتر خانواده از چوب بیسبال و بیل برای دفاع استفاده میکند. قیافههای ترسناک هیولاها، به هم پیوستن پاستیلهای خرسی و حمله به بچهها، گروگانگرفتن مادر بچهها و تبدیل او به عروسک زنده ممکن است برای کوچکترها زیادی ترسناک باشد. در چند صحنه، پسربچههای شرور از همسالانشان زورگیری میکنند و آنها را مورد تحقیر و تمسخر قرار میدهند. همچنین، ناسزاهایی نظیر عوضی و احمق زیاد به کار میرود. روابط بزرگسالانه در فیلم از گفتگوهای معنادار نوجوانها و بزرگترها چندان فراتر نمیرود. تماشای فیلم برای کودکان کوچکتر از ۹ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۹ تا ۱۱ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه خانواده تماشا کنند تا فرصت گفتگو دربارهی موارد یادشده و احساسات و نگرانیهای خودشان را داشته باشند.
بچهها در یک خانهی متروک کتاب عجیبی پیدا میکنند. با باز کردن قفل جلد کتاب، اسلپی، شخصیت اصلی آن به شکل یک عروسک ظاهر میشود که زنده است و میتواند با اشارهی چشم کارهای خارقالعادهای بکند. طولی نمیکشد که معلوم میشود این عروسک شیطانی است و قصد دارد تمام شهر را تسخیر کند. او با استفاده از نیروهای جادوییاش تمام عروسکهای هالووین را زنده میکند. بچهها سعی میکنند با نویسندهی کتاب تماس بگیرند اما پیش از رسیدن نویسنده، خودشان راه مقابله با عروسکها را پیدا میکنند و تلاش میکنند آنها را متوقف کنند. آنها در نهایت موفق میشوند همهی عروسکها و هیولاهای ترسناک هالووین را به داخل کتاب برگردانند اما اسلپی همچنان به دنبال فرصتی است تا از نویسنده انتقام بگیرد.
شما تا به حال چه موقعیتهای ترسناکی را تجربه کردهاید؟ در چنین موقعیتهایی چکار میکنید؟ داستان این فیلم و راهکارهایی که بچهها و نویسنده برای مقابله با شخصیتهای کتاب استفاده میکنند، شما را به یاد کدام فیلمها میاندازد؟ بسیاری از فیلمها طوری تمام میشوند که سازندگان بتوانند قسمت بعدی آن را هم بسازند؛ این موضوع شما را ترغیب میکند آن را هم تماشا کنید؟