فیلم موش خوشصدا یک انیمیشن کامپیوتری سهبعدی دربارهی ماجراهای یک موش ثروتمند و افسرده و آشنایی او با یک موش فقیر و شاد است. قارون، موش میلیونر، کمبود بزرگی در خود احساس میکند که احساس خوشبختی را از او ربوده است. اما با فرهاد، موش جوان و خوشصدایی آشنا میشود که با وجود تنگدستی، راه و رسم خوشگذرانی را میداند. تفاوت وضعیت مالی شخصیتهای مختلف داستان میتواند برای کودکان معنادار باشد اما فیلم با نمایش کلیشهای مشکلات خانوادههای ثروتمند، بیخیالی و خوشگذرانی را راز خوشبختی معرفی میکند. میتوان فرصت را غنیمت شمرد و با کودکان در مورد ثروت، قناعت، لذت بردن از داشتهها و رابطهی آنها با احساس خوشبختی صحبت کرد. در فیلم، همچنین، از آهنگها و آوازهای قدیمی استفاده شده که در موقعیتهای مختلف توسط فرهاد اجرا میشوند. در فیلم صحنههای خشن و ترسناک متعددی وجود دارد. بارها به سرطان و مرگ قارون اشاره میشود. چند صحنه از مزاحمت موش جوان برای دختری که خواستگاریاش را رد کرده وجود دارد. فرهاد در صحنههای متعدد با او و دار و دستهاش دعوا میکند؛ به نظر میرسد فرهاد از اینکه بهخاطر خانواده و دوستانش دعوا میکند، خشنود است. توهین، تهدید، بیاحترامی و استفاده از عبارتهای توهینآمیز و نامناسب بارها از سوی شخصیتهای مختلف دیده میشود. سراسر فیلم موضوعاتی مطرح میشود که به دنیای بزرگسالان مربوطاند؛ از جمله خودکشی قارون وقتی از زندگی و درمان بیماریاش ناامید شده، ازدواج اجباری شیرین با پسر کارخانهدار و تبانی شیرین با فرهاد برای تظاهر در نقش نامزد یا رقابت عشقی دو خواستگار شیرین. تماشای فیلم برای کودکان کوچکتر از ۱۱ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان و نوجوانان ۱۱ تا ۱۳ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه والدین تماشا کنند تا بتوانند دربارهی موارد بزرگسالانه و رفتارهای بحثبرانگیز شخصیتها با هم گفتگو کنند.
قارون، موش میلیونر، با همهی ثروتی که دارد احساس خوشبختی نمیکند و با پریدن در رودخانه خودکشی میکند. پسر جوانی او را نجات میدهد که با وجود فقر مالی از زندگیاش لذت میبرد. قارون چند روزی با او و مادرش زندگی میکند و متوجه میشود آنها زن و فرزند خودش هستند که در سالهای دور از خانه بیرونشان کرده است. از سوی دیگر، دختر جوانی برای رد کردن خواستگارهایش موش جوان را بهعنوان فرد موردعلاقهاش معرفی کرده که رفتهرفته واقعاً به هم علاقهمند میشوند. موش جوان وقتی میفهمد قارون پدر اوست، او را طرد میکند اما در نهایت خانواده دوباره کنار هم جمع میشوند.
چه چیزی باعث میشد قارون احساس خوشبختی نکند؟ در مقابل، چه چیزی باعث میشد فرهاد احساس خوشبختی کند؟ نظر شما در مورد اینکه میگویند پول خوشبختی نمیآورد چیست؟ پول و احساس خوشبختی چه رابطهای دارند؟ به نظر شما، چرا استفاده از عبارتهای بیادبانه در فیلم و انیمیشنهای ایرانی یا دوبله عادی است؟ آیا توهین و تحقیر لازمهی فیلمهای کمدی است؟ به نظرتان ثروت قارون چه استفادههای مفیدی برای جامعه میتوانست داشته باشد؟