
فیلمی فانتری دربارهی پسری جوان و همراهی او و دوستانش در جنگ با نیروهای اهریمنی، همراه با تجربهی حماسه و عشق
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
هری پاتر و یادگاران مرگ- قسمت اول، که هفتمین قسمت از سری فیلمهای هری پاتر است، با اقتباس از رمانی با همین نام، نوشتهی جی.کی. رولینگ ساخته شده است. داستان دربارهی پسری به نام هری است که به همراه دوستانش، رون و هرماینی که اکنون دیگر در آستانهی جوانی قرار گرفتهاند، به ماموریتی میروند تا جادوگر سیاه، لرد ولدمورت را شکست دهند. هری مدرسهی جادوگری را ترک میکند و قدم در مسیری میگذارد که با سختیها و خطرات بسیاری همراه است. او، با وجود اینکه مسئولیت سختی بر عهدهاش گذاشته شده، از زیر آن شانه خالی نمیکند و در مواقع ضروری و با آگاهی نسبت به شرایط، از دوستان مورد اعتمادش در خواست کمک میکند و مثل همهی قهرمانهای داستانها، بارها ناگزیر میشود از خواستههای شخصیش بگذرد و در راه انجام ماموریتی که به او سپرده شده، فداکاری کند. فیلم بر ضرورت کمک گرفتن از دیگران، بیارزش بودن نژاد و تبار و نیز، اهمیت شجاعت، دوستی و وفاداری تاکید میکند و ارزش تعهد و مسئولیت و پایداری برای رسیدن به هدف را نشان میدهد.
در این فیلم صحنههای ترسناک و خشن متعددی وجود دارد و فضای کلی فیلم به سمت تاریکتر شدن پیش میرود. آسیبدیدگی، خونریزی، ضرب و جرح و حتی شکنجهی شخصیتهای اصلی در سراسر فیلم مشاهده میشود، یکی از شخصیتهای محبوب داستان کشته میشود، قهرمانها برای رسیدن به هدف از خشونت و زد و خورد استفاده میکنند و موسیقی دلهرهآور فیلم نیز به ترسناکتر شدن هر چه بیشتر داستان کمک میکند. از آنجایی که شخصیتهای اصلی داستان بزرگتر شدهاند، تجربههای جنسیشان نیز بزرگسالانهتر شده؛ البته این صحنهها در نسخهی دوبلهی فیلم حذف شدهاند. همچنین، فیلم به موضوعاتی مثل تقابل خیر و شر، مبارزه، شکنجه و قربانی کردن میپردازد که موضوعات کودکانهای نیستند. تماشای این فیلم برای نوجوانان زیر ۱۳ سال پیشنهاد نمیشود و برای نوجوانان ۱۳ و ۱۴ ساله هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با همراهی والدین تماشا کنند تا احساس امنیت کنند و فرصت گفتوگو در مورد موضوعات خشن و بزرگسالانهی فیلم برایشان فراهم شود.
چکیده داستان
با مرگ دامبلدور، ولدمورت قدرتمندتر از پیش شده و کنترل وزارتخانه را بر عهده گرفته است. هری، رون و هرماینی با سه میراثی که دامبلدور برای آنها به یادگار گذاشته، یعنی قصههای بیدل نقال، گوی زرین و فندک جادویی، به جستوجوی جانپیچها میروند. دور افتادن از بقیهی جهان جادوگری و پیچیده بودن ماموریت، باعث ترس و استرس و ناامیدیشان میشود. اما با یافتن اولین جانپیچ و نابود کردن آن، به ادامهی مسیر امیدوار میشوند. بعد از انجام یکی از ماموریتهایشان، توسط قاپزنها ربوده شده و در چنگ بلاتریکس اسیر می شوند. اما دابی، جن خانگی، آنها را نجات میدهد.
فرصتهایی برای گفتگو
اگر شما یکی از دوستان هری بودید، او را در یافتن جانپیچها کمک میکردید؟
شخصیت دامبلدور را چگونه میبینید؟ آیا به هری حق میدهید که از او ناراحت باشد؟ چه چیزی در دامبلدور باعث ناراحتی هری شده بود؟
به نظر شما چه چیزی در شخصیت دابی او را از بقیهی جنهای خانگی متمایز میکرد؟