
فیلمی ماجراجویانه دربارهی رابطهی عاطفی دختری نوجوان با یک تولهشیر و تلاش برای بازگرداندن او به زیستگاه طبیعیاش
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
فیلم سینمایی پادشاه، دربارهی دختربچهای در آغاز نوجوانی، به نام اینِس است که به خاطر مرگ مادر و نبودن همیشگیِ پدر، خشمگین و تنهاست. او به طور اتفاقی با تولهشیری آشنا میشود و تصمیم میگیرد او را به پلیس تحویل ندهد و به زادگاهش برگرداند. تولهشیر از دست قاچاقچیان فرار کرده و حالا پلیس به دنبال اوست تا برای جلوگیری از سرایت بیماریهای خطرناک، او را از بین ببرد. اینِس به تدریج رابطهای صمیمانه و عاطفی با شیر پیدا میکند که به او روحیه و انگیزه میدهد و کمک میکند تا وابستگی به مادرش را پشت سر بگذارد. رابطه با تولهشیر و تلاش برای نجات او، رابطهی اینِس با برادرش را هم تحتتاثیر قرار میدهد. اینِس و برادرش در طول فیلم به هم نزدیکتر شده و موفق میشوند در کنار هم به موفقیتی بزرگ دست پیدا کنند. فیلم نشان میدهد داشتن رابطهي عاطفی و هدفی که زندگی اینِس را معنادار میکند، چگونه میتواند به او نیروی مواجهه با چالشهای زندگیاش را بدهد.
فیلم صحنهها و موقعیتهای خشن و ترسناکی دارد. اینِس به خاطر مرگ مادرش غمگین و عصبانی است و با دیگران بدرفتاری میکند. او تولهشیر را از پلیس پنهان میکند و در طول فیلم در حال فرار از دست پلیس است. نکتهی دیگری که والدین باید به آن توجه داشته باشند این است که تولهشیر ممکن است واکسن نزده باشد و بیماریهایی را به انسانها منتقل کند ولی اینِس بدون توجه به این موضوع، او را پیش خودش نگه میدارد و تا پایان فیلم هیچ نقدی به کار او وارد نمیشود. همچنین به نظر میرسد یکی از شخصیتهای فیلم ماریجوانا دود میکند. تماشای این فیلم برای کودکان کوچکتر از ۸ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۸ تا ۱۰ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
تولهشیری که به صورت قاچاقی وارد کشور شده، در فرودگاه از دست قاچاقچیان فرار میکند و به خانهی خواهر و برادری نوجوان به نامهای اینِس و الکس پناه میبرد. اینِس و الکس با نامادریشان زندگی میکنند و پدرشان هم همیشه در ماموریت است. آنها در اخبار متوجه میشوند که پلیس به دنبال این تولهشیر است تا او را که ممکن است ناقل بیماریهای خطرناکی باشد از بین ببرد. اینِس وقتی شیر را در اتاقش میبیند تصمیم میگیرد از طریق ارتباط با گروهی دوستدار حیوانات در آفریقا، تولهشیر را به زادگاهش برگرداند. او برای این کار به دیدن پدربزرگ ماجراجویش میرود و موفق میشود او را با خود همراه کند. الکس هم که در ابتدا از سر کنجکاوی اینِس را تعقیب کرده، با او همدست میشود و هر سه موفق میشوند تولهشیر را از دست پلیس نجات دهند و با کشتی به آفریقا بفرستند.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظرتان چرا اینِس این قدر خشمگین بود؟ چقدر احساسات اینِس برای شما قابل درک بود؟ شما تجربهی مشابهی داشتهاید؟
دربارهی کاری که اینِس کرد چه فکر میکنید؟ به نظرتان نگه داشتن تولهشیر میتوانست برای اینِس و بقیه خطراتی به وجود بیاورد؟
اینِس در طول فیلم چه تغییراتی کرد؟ چه چیزی به او کمک کرد تا حال خوشتری پیدا کند و به غم مرگ مادرش غلبه کند؟