
فیلمی انیمه و عاشقانه دربارهی رابطهی دوستانهي پسر و دختری دبستانی و ادامهی این رابطه به صورت عشقی از راه دور و ناکام
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم انیمه که از سه بخش تشکیل شده، دربارهی زندگی عاشقانهی پسری به نام تاکاکی است. در بخش اول او پسربچهای دبستانی است که در مدرسه با دختری به نام آکاری آشنا میشود. آنها به خاطر روحیات و خلق و خوی مشترکشان خیلی زود با هم دوستانی صمیمی میشوند، ولی بعد از رفتن آکاری به شهری دیگر، تنها میتوانند با نامه در ارتباط باشند. آنها در پایان این بخش و زمانی که تازه نوجوان شدهاند، برای آخرین بار هم را میبینند و عشقشان را با بوسهای ابراز میکنند. در بخش دوم، تاکاکی پسری دبیرستانی است و همیشه در حال نوشتن ایمیل برای آکاری و پاک کردن آنهاست. دختری به نام کانا عاشق اوست، ولی تاکاکی هیچ احساس عاشقانهای نسبت به او ندارد. و در بخش سوم تاکاکی پسری جوان شده که همچنان در فکر آکاری است و به خاطر دوری از او، هم رابطه با دوستدخترش را تمام میکند و هم از کارش استعفا میدهد. فیلم با روایت بخشی از زندگی این سه شخصیت نشان میدهد عشقهایی که به جدایی و فاصلهی فیزیکی ختم میشوند، میتوانند تا ابد زنده و تپنده باقی بمانند.
فیلم موضوع خشن و ترسناکی ندارد، ولی عشق ناکام شخصیتها، فضای غمگین و تیرهای به فیلم داده است؛ به خصوص اینکه در پایان فیلم میبینیم تاکاکی به خاطر دوری از آکاری از کارش استعفا میدهد و همیشه در حال سیگار کشیدن و نوشیدن مشروب است. همچنین، داستان عاشقانهی فیلم ارتباطی به دنیای کودکان ندارد و برای نوجوانان و بزرگترها قابل ارتباط است. تماشای این فیلم برای افراد کوچکتر از ۱۲ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان و نوجوانان ۱۲ تا ۱۴ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
سال ۱۹۹۱ است و دختری دبستانی به نام آکاری با خانوادهاش به توکیو میآید و به مدرسهای میرود که پسری به نام تاکاکی آنجا درس میخواند. تاکاکی و آکاری خیلی زود با هم دوست میشوند و بیشتر وقتشان را با هم میگذرانند، ولی بعد از مدتی، آکاری به خاطر شغل پدرش به شهر دیگری میرود. آنها برای هم نامه مینویسند و از زندگیشان برای هم تعریف میکنند. مدتی بعد تاکاکی هم متوجه میشود که باید به شهری دیگر نقل مکان کنند که از محل زندگی آکاری خیلی دور است. او تصمیم میگیرد قبل از رفتن، به دیدن آکاری برود. آنها هم را میبینند و برای اولین بار یکدیگر را عاشقانه میبوسند. در سال ۱۹۹۹ تاکاکی پسری دبیرستانی شده است. همکلاسی او به نام کانا عاشق او میشود، ولی به نظرش میرسد تاکاکی فکر و ذکرش جای دیگری است و به خاطر همین نمیتواند عشقاش را به او ابراز کند. در سال ۲۰۰۸ تاکاکی جوانی برنامهنویس است که با دختری در رابطه است ولی از رابطهاش راضی نیست و آن را به پایان میرساند. او از کارش هم استعفا میدهد. آکاری هم در شهری دور در حال ازدواج است. او در وسایل قدیمیاش نامهای را پیدا میکند که در آغاز نوجوانی برای تاکاکی نوشته و هیچ وقت به او نداده است. آنها دور از هم به زندگی ادامه میدهند.
فرصتهایی برای گفتگو
احساسات تاکاکی و آکاری چقدر برای شما قابل درک بود؟ تابهحال احساساتی شبیه آنها تجربه کردهاید؟
به نظرتان اگر تاکاکی و آکاری در کنار هم زندگی میکردند، داستان چگونه ادامه پیدا میکرد؟
اگر جای کانا بودید عشقتان را به تاکاکی نشان میدادید؟ فکر میکنید او بعد از پشیمانی از ابراز عشق به تاکاکی، چه احساسی داشت؟ غم و دلشکستگی او تا چه مدتی ممکن بود دوام داشته باشد؟