
انیمیشنی موزیکال دربارهی عروسکی چوبی که جان گرفته و تصمیمهای او در دو راهیهای ایجاد شده توسط روباه مکار و ندای وجدان خود
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
پینوکیو انیمیشنی قدیمی و دوبعدی و برگرفته از رمان ایتالیایی ماجراهای پینوکیو، نوشتهی کارلو کولادی است. داستان دربارهی آدمکی چوبی به نام پینوکیو است که توسط نجار خوشقلبی به نام ژپتو، ساخته شده که آرزو دارد پینوکیو پسر واقعی او باشد. همان شب، فرشتهی مهربان که متوجه آرزوی قلبی پیرمرد میشود، با زنده کردن عروسک آرزوی او را برآورده میکند و به پینوکیو میگوید اگر پسر خوبی باشد او را به انسان تبدیل میکند. طی ماجراهایی، پینوکیو در برابر وسوسههای ایجاد شده توسط روباه مکار و همکارش و راهنماییهای دوست جیرجیرک خود که نقش ندای وجدان او را ایفا میکند، مجبور به انتخاب بین درست و غلط میشود و پس از اشتباهاتی یاد میگیرد که چه خطراتی ممکن است متوجه بچههایی که شجاع، راستگو و متواضع نیستند، باشد. او بارها گول میخورد و با رضایت خود ربوده و فروخته میشود، زیرا وجدان خود را نادیده میگیرد. در نهایت او میآموزد که پسر خوب و واقعی بودن، به چه معناست. تشویق به مهربانی و محبت و راستی و درستی، از موضوعات مثبت فیلماند.
فیلم صحنهها و موقعیتهای ترسناک و خشنی دارد؛ به عنوان مثال در جایی از فیلم، پینوکیو دزدیده میشود و در قفس زندانی میشود، توسط مرد دورهگرد به سوزانده شدن تهدید میشود، پدر خود را گم میکند و در دریا قادر به پیدا کردن او نیست. همچنین در «جزیرهی شادی» کودکان تبدیل به الاغ میشوند؛ موضوعی که ممکن است برای کوچکترها خیلی آزاردهنده باشد. در کل به نظر میرسد این انیمیشن برای القای پیامهای خود، بیشتر از روش ترساندن و برحذر داشتن بهره جسته است. در جای دیگری از فیلم، دوست شرور پینوکیو به او سیگار تعارف میکند و به موضوعاتی مثل استفاده از مشروبات الکلی و سوءاستفاده از کودکان برای کار اشاره میشود. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۶ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۶ تا ۸ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با حضور و همراهی والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در مورد موضوعات ترسناک فیلم با هم گفتوگو کنند.
چکیده داستان
داستان دربارهی پیرمرد خوشقلب نجاری به نام ژپتو است که با گربه و ماهی کوچک خود در کلبهای زندگی میکند. او با درست کردن عروسکی چوبی به اسم پینوکیو، آرزو میکند پینوکیو پسر واقعی او باشد. پری مهربانی آرزوی پیرمرد را برآورده میکند و پینوکیو را زنده میکند و جیرجیرک کوچکی را به عنوان مراقب و در نقش وجدان پینوکیو انتخاب میکند. پدر ژپتو، پینوکیو را به مدرسه میفرستد. پینوکیو بارها در راه مدرسه از روی سادگی و خوشقلبی گول روباه مکار را میخورد و با کمک جیرجیرک و پری مهربان، نجات پیدا میکند. اما در نهایت، هنگامی که به خانه برمیگردد، متوجه میشود پدر ژپتو در جستوجوی او به دریا رفته و در شکم یک نهنگ گیر افتاده است. پینوکیو برای یافتن پدر ژپتو به دریا میرود و او را در شکم نهنگ پیدا میکند. او در آخر توسط پری مهربان به انسان تبدیل میشود.
فرصتهایی برای گفتگو
پینوکیو در این داستان چه درسهایی گرفت؟ به نظر شما چگونه میتوان اجازه داد آنطور که پری مهربان گفت، ندای وجدان ما راهنمای ما باشد؟
آیا اگر پینوکیو بازیگوشی نمیکرد و به مدرسه میرفت، این مشکلات برای او پیش میآمدند؟ به نظر شما رفتارهای پینوکیو نادرست بودند؟
شما اگر جای پینوکیو بودید، در موقعیتهایی که او قرار گرفت چهکار میکردید؟