
انیمیشنی دربارهی ماجراجوییهای پسرکی چوبی برای تماشای شگفتیهای دنیا همراه با مضامینی چون عشق و ازخودگذشتگی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
انیمیشن سه بعدی کامپیوتری پینوکیو، ماجرای پسری چوبی است که برای دیدن شگفتیهای دنیا سفری را آغاز میکند. پینوکیو با صاحب سیرکی آشنا میشود و چون اسبسوار ماهری است، صاحب سیرک از او میخواهد ستارهی سیرکش شود. پینوکیو عاشق دختر صاحب سیرک میشود و دلش میخواهد تبدیل به پسری واقعی بشود. پینوکیو دوست دارد مستقل باشد و تجربههای جدیدی را پشت سر بگذارد. او عشق جدیدی را تجربه میکند و برای اینکه تبدیل به یک پسری واقعی شود، راهی سفری میشود تا فرشتهی مهربان را پیدا کند. فیلم مفهوم از خودگذشتگی را پررنگ میکند. در نهایت پینوکیو متوجه میشود انسان بودن به معنای داشتن ویژگیهایی مانند صداقت، سخاوت، بخشش، همدلی با دیگران و فداکاری است.
در فیلم موقعیتهای خشن و ترسناکی وجود دارد؛ در یکی از موقعیتها گربه نره اشتباهی به پینوکیو شلیک میکند یا در یکی از صحنهها سیرک آتش میگیرد و بِلا وسط آتش گیر میکند. صاحب سیرک، روباه مکار و گربه نره از پینوکیو و بقیهی اعضای سیرک سوءاستفاده میکنند و وسط اجرا از خانههای آدمهایی که به تماشای سیرک آمدهاند، دزدی میکنند. تماشای این فیلم برای کودکان کوچکتر از 7 سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان 7 تا 9 سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی والدین تماشا کنند تا در صورت نیاز بتوانند گفتوگو کنند.
چکیده داستان
پدر ژپتو نجار پیری است که پسری ندارد. او یک روز عروسکی چوبی میسازد. همان شب لوسیلدا، فرشتهی مهربانی که عصایش شکسته و پدر ژپتو آن را تعمیر کرده است، در ازای لطف پدر ژپتو، به پینوکیو جان میدهد. پینوکیو مدتها تمرین اسبسواری میکند و در این کار حسابی ماهر میشود. پینوکیو از پدر ژپتو میخواهد به او اجازه بدهد دنیا را بگردد. پینوکیو با صاحب سیرکی آشنا میشود و همراه آنها سفر میکند و بهتدریج به دختر صاحب سیرک علاقمند میشود و برای اینکه تبدیل به پسری واقعی بشود، دنبال لوسیلدا میگردد. روباه مکار و گربه نره میخواهند سکههای او را بدزدند، ولی تیبالت، اسب پینوکیو، به آنها اجازه نمیدهد. لوسیلدا هم به پینوکیو میگوید برای انسان بودن فقط باید انسانی رفتار کند. سرآخر مشخص میشود صاحب سیرک، روباره مکار و گربه نره موقع اجرای سیرک از خانههای مردم دزدی میکردند. پینوکیو جان بِلا را از آتش نجات میدهد و تبدیل به پسری واقعی میشود. همان شب مشخص میشود بِلا دختر واقعی صاحب سیرک نیست و دختر پلیس است که صاحب سیرک او را دزدیده است.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما چه چیزی باعث شد پینوکیوی چوبی تبدیل به یک پسر واقعی بشود؟
تابهحال برای شما هم پیش آمده کسی از شما درخواست کمک کند؟ تجربهی خود را از این موقعیت بیان کنید.