این فیلم که با تکنیک استاپموشن و با الهام از فیلم اِلف ساخته شده و در فارسی «وروجک: موزیکال کریسمس» نام گرفته، دربارهی پسری به نام بادی است که در قطب شمال همراه بابانوئل و اِلفها (موجودات کوچکی که به بابانوئل در انجام امور کریسمس کمک میکنند) زندگی شادی دارد؛ تا اینکه متوجه میشود که در واقع یک انسان است و تصمیم میگیرد نزد خانوادهی واقعیاش به شهر برود. برخلاف بادی و اِلفها که همیشه شادند و در دنیایی رنگارنگ و پر از آواز زندگی میکنند، انسانهایی که در شهر زندگی میکنند، اسیر روزمرگی شدهاند و دیگر حتی از رسیدن کریسمس خوشحال هم نیستند و زندگی ناامید و غمگینی دارند. بادی در طول داستان با تأکید بر اهمیت خانواده و شادی، به هر روشی تلاش میکند تا پدرش را به خودش و زیباییهای دنیای اطرافش علاقهمند کند. پدر بهتدریج متوجه میشود که هیچ چیز مهمتر از خانواده نیست و پول و جایگاه شغلی، هیچ وقت نمیتوانند بهتنهایی باعث خوشبختی افراد شوند. با تلاشهای بادی، خانواده و دوستانش، روح کریسمس به شهر برمیگردد و مردم امیدوار در کنار هم، با خوشحالی آن را جشن میگیرند. فیلم به موضوعاتی مثل اهمیت شادی و بزرگداشت سنتها، جایگاه خانواده و ضرورت رابطهی والدین و فرزندان میپردازد. فیلم صحنهها و موقعیتهای ترسناک و خشنی دارد؛ از جمله خرابکاریهای بادی در سرزمین اِلفها و له شدن آنها زیر دست و پاهای او، تصادفهای پیدرپی او به خاطر سربههواییاش، نامهربانیهای والتر با او و برادرش، چهرهی ترسناک رئیس والتر و بچههای بدذات شهر و این موضوع که بادی مادرش را از دست داده و در یتیمخانه زندگی میکرده است. در یکی از صحنهها بادی غمگین، مقدار زیادی شربت افرا مینوشد و مست میشود و بدذاتها نیز از لحنی خشن در گفتگو با دیگران استفاده میکنند تا موجب ترس آنها و اطاعت بی چون و چرایشان شوند. تماشای این فیلم برای کودکان زیر 7 سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان 7 تا 9 سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه والدین تماشا کنند تا فرصت گفتگو دربارهی موضوعات داستان را داشته باشند.
داستان فیلم درباره اِلفی جوان و سربههوا به نام بادی است که در قطب شمال، همراه بابانوئل و بقیهی اِلفها وظیفهی برگزاری کریسمس را بر عهده دارند. روزی بادی متوجه میشود که در واقع یک انسان است و پدر واقعیاش در شهر نیویورک زندگی میکند و در لیست افراد بدی است که بابانوئل به آنها کادو نمیدهد. او به شهر میرود تا پدرش را پیدا کند اما مورد بیمهری او قرار میگیرد و تمام تلاشش را میکند تا به او ثابت کند که روح کریسمس چه قدرتی دارد و چگونه میتواند اعضای یک خانواده را به هم نزدیکتر کند.
به نظرتان چه چیزی شخصیت بادی را منحصربهفرد کرده؟ فکر میکنید او میتواند الگویی برای دیگران باشد؟ به نظر شما چرا خانواده برای بادی اهمیتی ویژه دارد؛ با اینکه مورد بیتوجهی پدرش قرار میگیرد؟ چه سنتهایی در خانوادهی شما گرامی داشته میشوند؟ شما کدام یک از آنها را بیشتر دوست دارید؟ به نظرتان گرامی داشتن سنتها و مراسم مهم است؟