
فیلمی فانتزی دربارهی عروسک کهنهی یک پسربچه، انداختن او در زبالهها و تلاش برای برگشتن به خانه، همراه با مبارزه با زبالههای بدجنس
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این فیلم که ترکیبی از تکنیکهای عروسکی، استاپموشن و لایو اکشن (ترکیب انیمیشن و تصاویر واقعی) است، داستان عروسک پارچهای یک پسربچهی ششساله به نام اوندرا است که به خاطر تنگی نفس ناشی از آسم، نباید با عروسکهای پرزدار بازی کند. به همین خاطر، مادرش عروسک او را که خرسی به نام کوکی است، در زبالهها میاندازد. اوندرا حتی بعد از برگرداندن کوکی به اتاقش، آنقدر از دور شدن او اضطراب دارد، که در رؤیاهایش کوکی را در حال فرار از دست زبالههای بدجنس میبیند. کوکی با وجود اینکه دلش میخواهد پیش اوندرا برگردد، برای کمک به زبالههای بازیافتی که مورد آزار و اذیت زبالههای پلاستیکی قرار میگیرند، پیش آنها میماند و بعد از اینکه همراه آنها زبالههای بدجنس را به سزای اعمالشان میرساند، پیش اوندرا برمیگردد. به نظر میرسد فیلم در تلاش است در قالب داستان اوندرا و کوکی، به تفاوت زبالههای بازیافتی و غیرقابل بازیافت هم اشاره کند؛ هرچند این اشاره، از ساختن دوگانهی خیر و شر فراتر نمیرود.
فیلم صحنهها و موقعیتهای خشن و ترسناک زیادی دارد. ظاهر همهی زبالهها ترسناک است. زبالههای پلاستیکی علاوه بر ظاهر ترسناک، بدجنس هم هستند و میخواهند کوکی را از بین ببرند. آنها به سمت کوکی و بقیه شلیک میکنند و آنها را به تکه تکه کردن و سوزاندن تهدید میکنند. آنها همچنین، رییس زبالههای بازیافتی را تهدید به اعدام میکنند و با طناب از درخت آویزان میکنند. این بررسی از روی نسخهی دوبلهی فیلم نوشته شده که حدود بیست دقیقه از نسخهی اصلی کوتاهتر است. تماشای این فیلم برای کودکان کوچکتر از ۸ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۸ تا ۱۰ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
اوندرا پسربچهی ششسالهای است که آسم دارد و به همین خاطر، مادرش خرس عروسکی مورد علاقهی او را که باعث تشدید تنگی نفساش میشود، دور میاندازد. اوندرا نیمههای شب از خانه بیرون میرود و خرس را که کوکی نام دارد، از سطل زباله برمیدارد و به خانه برمیگرداند. او همان شب تب میکند و در هذیانهایش کوکی را میبیند که از محل جمعآوری زبالهها خارج شده و به دنبال راه خانه میگردد ولی در جنگل گم میشود. او در جنگل با موجودات مختلفی روبرو میشود که بعضی از آنها با او دوست میشوند و بعضی میخواهند او را به محل دفن زباله برگردانند. کوکی در نهایت به خانه برمیگردد و این همان زمانی است که تب اوندرا خوب شده است.
فرصتهایی برای گفتگو
این فیلم برایتان جالب بود؟ به نظرتان هدف از ساخت فیلم چه بوده است؟ شما فکر میکنید به هدفش رسیده است؟
به نظر شما چرا بعضی از زبالهها بدجنس بودند؟ آنها چه تفاوتی با زبالههای دیگر داشتند؟ چرا میخواستند کوکی را از بین ببرند؟
فکر میکنید چرا کوکی با وجود اینکه دلش برای خانه و اوندرا تنگ شده، پیش رییس و بقیه ماند و به آنها کمک کرد؟