داستان این فیلم دربارهی دختربچهای پنج ساله به نام جیران است که روزی به امید اینکه به پارک برود و تاب و سرسره بازی کند، با پیرزن همسایهشان همراه میشود تا پیرزن از فروشگاهی که کمی دور از خانه است، برنج بگیرد. جیران که در خانوادهای پرجمعیت و تهیدست زندگی میکند، هنوز به مدرسه نمیرود و وقتی در خانه است، مجبور است در کارهای زیاد و متعدد خانه به مادرش کمک کند؛ به همین خاطر اصرار دارد با پیرزن برود و مدتی را به بازیگوشی سر کند. او در طول مسیر دردسرهای زیادی برای پیرزن درست میکند و گاهی او را به ستوه میآورد ولی در نهایت با خلق خوش و روحیهی خوبش، از دل پیرزن در میآورد و بعد از سفری پرماجرا و پرحادثه و در حالی که با سماجت و التماس موفق شده به پارک هم برود، همراه پیرزن و کیسهی برنج به خانه برمیگردد. فیلم که در دههی ۷۰ ساخته شده، فضای محلات و کوچهها و ساختمانها، وسایل نقلیه و پوشش و ظاهر مردم را در آن زمان به تصویر کشیده و میتواند فرصت خوبی برای گفتگو دربارهی تفاوتهای زندگی امروز و دیروز و نیز تفاوتهای زندگی در محلههای مختلف تهران فراهم کند. فیلم بیش از آنکه برای کودکان باشد، در مورد آنهاست و شیطنتها و دردسرهایی که جیران درست میکند، بیشتر از آنکه برای کودکان همذاتپندارانه یا جذاب باشد، میتواند برایشان آزاردهنده باشد. همچنین، فقری که در فیلم به نمایش درآمده، ناتوانی پدر در دادن خرجی زندگی، درخواستهای مکرر مادر برای گرفتن پول از پدر و برخورد سرد و خشن پدر با او، ناتوانی پیرزن برای رفتن و خرید کردن و رنجی که از این موضوع میبرد و احساس ترحمی که در فیلم نسبت به زندگی تهیدستان وجود دارد، همگی از منظری بزرگسالانه به نمایش درآمدهاند و ممکن است برای کودکان غمانگیز و اضطرابآور باشند یا تصویری ترحمبرانگیز نسبت به تهیدستان در ذهن آنها ایجاد کنند. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۱۱ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۱۱ تا ۱۳ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با حضور و همراهی والدین تماشا کنند تا هم حوصلهشان سر نرود و هم فرصت داشته باشند در مورد موضوعات مختلف داستان با هم گفتگو کنند.
دختربچهای پنج ساله به نام جیران در خانوادهای پرجمعیت و تهیدست و در محلهای فقیرنشین زندگی میکند. در همسایگی آنها پیرزنی وجود دارد که میخواهد کوپنهای در حال انقضای برنجش را به فروشگاه ببرد و برنج بگیرد. جیران با اصرار از مادرش اجازه میگیرد و همراه پیرزن میشود اما وقتی به فروشگاه میرسند میبینند بسته است. زنی که با پسربچهاش به فروشگاه آمده، به پیرزن میگوید که فروشگاه دیگری در همان نزدیکی هم برنج میدهد. آنها با هم به آنجا میروند و پیرزن کیسهی سنگین برنج را تحویل میگیرد و با کمک مردم آن را به اتوبوس میرساند. در اتوبوس کیسهی برنج پاره میشود و برنجها میریزد. زنان داخل اتوبوس کیسههای پلاستیکشان را به پیرزن میدهند تا برنجها را جمع کند. بعد از ماجراهای زیاد و دردسرهای متعددی که جیران در طول مسیر برای پیرزن درست میکند، آنها به خانه میرسند و پیرزن که نذر کرده با برنجی که گرفته، شله زرد درست کند، نذرش را ادا میکند.
تا به حال در موقعیتی مشابه جیران قرار گرفتهاید؟ تجربههای او برای شما تازگی داشت؟ ارتباط او با معصوم خانم چطور؟ همچین رابطهای را تجربه کردهاید؟ زندگی شما با زندگی جیران و خانوادهاش چه شباهتهایی دارد؟ چه تفاوتهایی دارد؟ محل زندگی شما با محل زندگی جیران چه شباهتها و تفاوتهایی دارد؟ به نظرتان فیلم برای بچهها ساخته شده یا بزرگترها؟ چه موضوعاتی در آن برای شما جالب بود؟ در طول فیلم چه احساسی نسبت به جیران و رفتارهایش داشتید؟ چه احساسی نسبت به معصوم خانم داشتید؟