
فیلمی اکشن دربارهی تلاش برای از بین بردن سازمان جاسوسی و کاهش صدمات ناشی از گسترش جنگهای جهانی همراه با مضامینی چون مسئولیتپذیری و صلحطلبی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
فیلم کینگزمن براساس مجموعه کتابهای مصور به همین نام و به قلم مارک میلر و دیو گیبونز ساختهشده است. این فیلم سومین قسمت از مجموعه فیلمهای کینگزمن است. دوک اکسفورد بعد از کشته شدن همسرش در آفریقا به صلحطلبی روی میآورد و مانع حضور پسرش، کنراد، در جنگ میشود. سالها بعد سازمانی متشکل از جاسوسان در تلاشاند جنگ جهانی را کنترل کرده و برجهان حکومت کنند. کنراد در جنگ تنبهتن کشته میشود و پدرش برای از بین بردن تیم شروران عهد خود را میشکند و با کشتن رهبر اصلی این تیم موفق به کنترل جنگ جهانی میشود. این فیلم مضامینی چون صلحطلبی، مسئولیتپذیری، تلاش و فداکاری را پررنگ میکند.
فیلم صحنههای ترس و خشونت بسیاری دارد که میتواند برای نوجوانان آزاردهنده باشد. درصحنهی ابتدایی فیلم گورهای دستهجمعی و اردوگاه کار اجباری نمایش داده میشود و یکی از شخصیتها بیان میکند که حضور اردوگاههای کار اجباری به پیروزی در جنگ کمک میکند. کنراد در کودکی شاهد به قتل رسیدن مادرش با اصابت گلولهای در سر است. اعضای یک خانواده به صورت دستهجمعی اعدام میشوند. در درگیریهای تنبهتن سر یکی از شخصیتها از تناش جدا میشود. در موقعیتهای بسیاری خونریزی نمایش داده میشود. یشرور در داستان برای تخلیهی خشم خود به بزها آسیب میزند؛ شاخ آنها را قطع و سرشان را میبرد. رهبر اصلی تیم شروران به جاسوسان خود قرص سیانور میدهد تا در صورت شکست خودکشی کنند. تماشای این فیلم برای نوجوانان کوچکتر از 15 سال پیشنهاد نمیشود. برای نوجوانان 15 تا 17 سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
در سال 1902 دوک اورلاندو اکسفورد در طی یک ترور دیپلماتیک همسر خود را در آفریقای جنوبی از دست میدهد. همسر دوک در لحظهی مرگ از او میخواهد تا از ورود پسرشان به جنگ جلوگیری کند. سالها بعد جاسوسی، با تشکیل تیمی متشکل از جاسوسان و شروران کشورهای مختلف، سعی بر کنترل جنگ جهانی و حکومت بر دنیا دارد. کنراد (پسر دوک) با شروع جنگ، علاقهی زیادی به پیوستن به ارتش دارد، اما پدر به دلیل عهدی که با همسرش بسته است، این اجازه را به او نمیدهد. کنراد با حیلهگری به ارتش ملحق میشود، در یک نبرد با از خودگذشتگی کشته میشود و اورلاندو برای انتقام خون فرزندش، جاسوسان را پیدا و تیم آنها را منحل میکند. اورلاندو با کمک دو تن از دستیاران حرفهای خود موفق به خاتمهی جنگ میشود.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما انگیزهی کنراد برای حضور در جنگ چه بود؟
فکر میکنید اولاندو چگونه میتوانست عهدش را نگاه دارد و در عین حال سازمان جاسوسی را از بین ببرد؟
کدام شخصیت برای شما تأثیرگذارتر بود؟