این فیلم سینمایی بر اساس کتابی به همین نام، نوشتهی دکتر زئوس ساخته شده و در ایران با نام گربهی کلاهبهسر یا گربهی باکلاه شناخته میشود. داستان دربارهی یک روز از زندگی برادر و خواهری به نام کنراد و سالی است. در آن روز مادر آنها مهمانی بزرگی دارد و کنراد بازیگوش و نامرتب و سالی که تلاش میکند مثل بزرگترها رفتار کند و هیچ دوستی ندارد، باید مراقب رفتارشان باشند تا خانه به هم ریخته نشود. اما ناگهان گربهای جادویی در خانه ظاهر میشود و از آنها میخواهد که قوانین را زیر پا بگذارند و فقط از بازی کردن لذت ببرند. در طول فیلم میبینیم کنراد و سالی متوجه میشوند که با نبود قوانین، کنترل اوضاع از دست همه خارج میشود و علاوه بر اینکه هر کسی باید مسئولیت کارهای اشتباهش را بپذیرد، آنها میفهمند که خواهر و برادر واقعی باید از هم حمایت کنند و با همکاری و همدلی برای رفع مشکلات تلاش کنند. فیلم چند صحنهی خشن و ترسناک دارد؛ مثل وقتی که مرد همسایه میخواهد قبل از ازدواج با مادر بچهها، کنراد را به مدرسهی نظامی بفرستد و مدام آنها را تهدید میکند و در صحنههایی فرار بچهها از دست او را میبینیم و در صحنهای دیگر ماشینی که بچهها آن را میرانند تصادف میکند. در نسخهی اصلی فیلم گربه از کلماتی نامناسب و جوکهای جنسی برای خنداندن مخاطب استفاده میکند و شخصیتهای زن لباسهای کوتاه و تنگی پوشیدهاند که البته این صحنهها در نسخهی دوبلهی فیلم حذف شدهاند. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۸ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۸ تا ۱۰ سال نیز در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه والدین تماشا کنند تا بتوانند در مورد موضوعاتی که در فیلم مطرح میشوند با هم گفتگو کنند.
داستان دربارهی برادر و خواهری به نامهای کنراد و سالی است که باید تا مهمانی مادرشان مراقب خانه و رفتارهایشان باشند و بازیگوشی نکنند. اما ناگهان گربهی جادویی کلاهبهسری در خانه ظاهر میشود و از آنها میخواهد که قوانین خانه را بشکنند و بازیهای هیجانانگیزی که او بلد است را انجام دهند و فقط به لذت بردن فکر کنند. ناگهان کنراد و سالی متوجه میشوند در حالی که تا مهمانی فقط چند ساعت مانده، کنترل همه چیز از دست خارج شده و خانهشان در حال از بین رفتن است. در این بین، لارنس، مرد همسایه هم که میخواهد از شر این دو راحت شود و بدون وجود بچهها با مادرشان ازدواج کند، برای آنها دردسرهایی ایجاد میکند؛ تا اینکه سالی و کنراد که همیشه با هم دعوا داشتند، تصمیم میگیرند با کمک هم اوضاع را سروسامان دهند و گربه هم که تحتتأثیر همدلی آنها قرار گرفته، به آنها در این مسیر کمک میکند.
در پایان فیلم کنراد و سالی چه درسهایی گرفتند؟ به نظر شما آنها به رفتارهای گذشتهشان ادامه میدهند؟ به نظرتان وجود قوانین برای خانه و خانواده الزامیاند؟ اگر قوانین نباشند چه اتفاقهایی میافتد؟ چرا دوستان سالی او را به جشن تولد دعوت نکردند؟ به نظر شما بهتر بود سالی چه رفتاری با دوستانش میداشت؟